علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

پرانتز بسته

چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۱۹ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • علی رسولان

پریِ دریایی

جمعه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • علی رسولان

باقیمانده

سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۳۲ ق.ظ

ده دقیقه فرصت داشتم تا بنویسم، از این ده دقیقه شیش دقیقه اش گذشته و فقط چهار دقیقه باقی مونده، مطمئنن از این چهار دقیقه هم چیزی باقی نمی مونه و خیلی زود تموم میشه.

الان شیش دقیقهُ سی ثانیه از زمان گذشته و سه دقیقهُ سی ثانیه باقی مونده و من هم چنان به این فکر می کنم که چی بنویسم! به این دقیقه های گذشته که نگاه می کنم می بینم فقط حرف زدم اما چیزی باقی نذاشتم که بتونم اسمش رو بذارم باقیمانده!

سه دقیقهُ سی ثانیه هم گذشت.

  • علی رسولان

طبیعتِ خورده شده

پنجشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ب.ظ

فرقی بین برگ های بی درخت با درخت های بی برگ نیست! وقتی هر دو مأیوسند از ورود به عرصه ای به نام شکفتن! برگ ها زیر پای کفتران عاشق له می شوندُ خش خش کنان می نالندُ گردن شکسته نگاه می کنند به خنده های آنهای عاشق، و درخت ها چوب می شوندُ می سوزند تا اتاق خواب گرم بمانَ دُ! چای قند پهلویِ لب سوزِ خوردنی دم بکشد.

و این همان طبیعتی است که آدم ها می خورندش و این همان طبیعتی است که آدم ها را می خورد ...

.

  • علی رسولان

۱۳

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ب.ظ

  • علی رسولان

صلحِ دست نیافتنی

جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۱۱ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • علی رسولان

دکترین خدا

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۶ ب.ظ

دنیای داغ آدم ها! در وانفسای خودپروری بازاری راه انداخته است تماشایی، آن چنان که در پهنای پیشانی، سیل شرم دلتایی از همه جوریّات ساخته است و در عرضِ ابرو، چکان چکان آبروی آدمیت را به باد می دهد!

و بدتر آنکه چشم هنگام شرم نمی بیند، و این طبیعیِ مابین انسانی است، که نه تنها خُلقی ناپسند نیست بلکه بسیار هم ستودنی و ستایش پذیر است. چرا که اولین مرحله ی جبران، فهمِ اشتباه است، و شرم همان نماینده و نشانِ شایسته برای به نمایش گذاشتنِ آمادگیِ بازگشت است.

گاهی اما؛ یک اما

می شود همان امای دوست داشتنی ای که هوای بودن را عوض می کند و شدن را راحت تر! یک اما با نظریه ای بی نظیر، که راویی اش حامل عسق است! همان عشقِ بسیطِ بی نیاز به اضافه های غیرحقیقی.

و منِ داغ سرد می شود، سردتر از یخی که سالها در انجماد درجه ی زیرصفرهای سانتیگراد مانده است وقتی در آوای نشاط بخش اذانِ در حال روایت از مأذنه ها ، مفاتیح بر دل این چنین می خواند: وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ ، ای خدایی که دکترین تو ، روش تو ، سیره ی تو ، نگاه تو ، ایده ی تو ، مدارا کردن با سرکشان خودپرور است.

  • علی رسولان