علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

جرم

شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • علی رسولان

بی معرفت

جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۷ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • علی رسولان

هم خوانی

جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • علی رسولان

نشسته ی غباردار

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۰۰ ب.ظ

آنقدر چسبندگی غبارهایم به تنم زیاد شده که احساس می کنم هیچ راهی برای رسیدن اکسیژن به پوست هایم نمانده است، آنقدر شدید شده اند که راه ورود بغضم را گل گرفته اند! آنقدر غبارآلودم که حتی در مشایعت با باران احساس سنگینی می کنم! به نظر خیلی ها که این سنگینی برای کسی که سالهاست دستی به شانه هایش نکشیدهُ، به لباس تنش فرصت تکانیده شدن نداده کاملن طبیعی است.

حال ناخوشایندی است این سنگینی کشاندن روح به وسیله تنی کرخت شده و زمخت! شاید قابل تقلیل باشد ولی انگیزه اش را دارم که بنویسم نسبت روحم به خودم در یک فضای عینیت یافته نسبت مرده شور است به مرده! به هر حال هردویشان به نحوی با مرده سر و کار دارند یکی عینش شده و یکی لازمش!

وضع زیبایی است این پاراگرافات تنبه آمیز اما بدی اش آنجاست که، همه معترفند در این قالِ گیج آمیزِ بودن، تنها می توان نوشت حالا را، نه حال ها را، آن طور که باید، آن طور که شاید...

  • علی رسولان

ارسال مطلب

يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۵۹ ب.ظ

گیر کردن تو یه موقعیت کش دار که خاطره های زندگیت رو تحت الشعاع خودش قرار داده بسیار سرسام آور و اذیت کننده است، از این بدتر اینه که روال زندگی آدم یه طوری بشه که هیچ چیز جذابی برای ادامه دادن نداشته باشه، و بدتر از این حالت دومی اینه که یه سری درگیری های بی خودی و دست پاگیر همین جور که داری میری باهات کش پیدا کنن!

انصافن موارد اینچنینی مصداق عذاب الهی هست به طور قطع! چون مستقیما با روح و روانِ آدم بازی می کنه! الان اونقدر سرم درد می کنه که حتی نمی تونید تصورش رو بکنید، مسائل ریز و به دردنخور بدجوری آدم رو کلافه می کنه و من الان کلافه ی اوضاعی هستم که حتی به زبون آوردنش حالم رو بهم می زنه چ برسه به اینکه بخوام بنویسمش!

اسم این جدیدنوشت رو هم گذاشتم ارسال مطلب! به عشق اون زمان هایی که کلی حس آرامش داشتم برای نوشتن، حتی می تونم بگم ناآرامشیّاتمم خیلی خوب بود، الان اصن یه وعضی شده اسفناک!

و اینکه چرا جدیدن همه چیز اینجا دورِ همی شده، نه اینکه بد باشه ها، ولی قبلن ها بیشتر وقت می ذاشتم برای نوشتن، نمی دونم وقت بیشتری داشتم " که این واقعن بود، الان ها از سر کار که میام مث جنازه ها می خوابم، حالا خوبه که بیل نمی زنم، واقعن جای نوشتن داره این مطلب! "

ولی دو دوتا چهارتا که می کنم می بینم همه اشم وقت نیست ، خودمم بی حال شدم، اون نَشاط سابق نیست! به یاد روزهایی که این صفحه خیلی مهم بود؛ ارسال مطلب

  • علی رسولان

حال گیر ندادن

يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ب.ظ

درستِ که گیر دادن یکی از عادات ناپسندِ بین انسانی هستش ولی اگه دیدین یکی حال گیر دادنم نداره بدونین اوضاعش خیلی وخیمِ!

گیردادن هنر نیست ولی گیر ندادن مریضیِ! اینکه آدم نسبت به همه چیز یه حالت خنثایی داشته باشه، بی تعارف موجودساز نیست و بیشتر یه حال دورهمی داره! همباشی یکی از همین حال های خنثاست یه جورایی هم خنثاست هم خنثی پرور!

تو این متن پر گیر واژه ها گیر کردن بین دو تا گیر، که یکیش گیرِ خوبیِ به معنی بی تفاوت نبودن و یکیش گیرِ بدیِ به معنی فرم فعال نِقیدن!

خواهشن سعی کنیم به گیر دادن هامون بی تفاوت نباشیم و بی تفاوت نباشیم به دادن هامون گیر!

  • علی رسولان

قانون جنگل

يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • علی رسولان