علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

کبوتریّت

يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ق.ظ

کبوتـران حرم اهل ذکـر گفتن و هو
مدافعــان حرم دلبـــرنــد چون آهو
کبوتـران حرم بی خیال می خوابند
مدافعـــان حرم مسـت از خم ابـرو
کبـوتران حرم فکــر دانــه ی گنـدم
مدافعــان حــرم اهل رازهــای مگو
کبوتــران حرم دلسپــرده ی گنبـد
مدافعـــان حرم با تفـنــگ رو در رو
کبوتــران حرم عشق پـر زدن دارند
مدافعــان حرم عشـق تیــر از پهلو

 

نوزده هفت نود و چهار

  • علی رسولان

شکننده

پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ب.ظ

امروز تو یِ شرایط کاملن غیرنوشتاری ذهنی " شرح این موقعیت بماند " ، متنی چهار خطی نوشتم با این کلیدواژه ها! #مرز_شکستن_انسان_جدایی_نقشه

حالا هر چی فکر می کنم که یادم بیاد چی بوده که به این کلیدواژه ها ختم شده به درِ بسته می خورم! حالا هم دارم به این فکر می کنم که چی شده که اینقد شکننده شدم! اینکه متوجه این شکنندگی شدم اینه که صبح به خودم قول داده بودم تا این موضوع سرِ صبح رو ادامه بدم و بنویسمش، یه فرق دیگه ای هم که داشت این بود که احساس می کردم گفتن و نوشتن از موضوعی که بهش فکر می کردم ضروریِ ، لازمِ

و اینکه متأسفانه این اتفاق به یه بارُ دوبار ختم نشده، به نظرم میاد بعد از یه اتفاق خاص، تبدیل شده به یه مستدامِ رفتاری! و خوبه که تذکر بدم برای کسی که دوست داره بنویسه هیچ چیزی بدتر از مرگ ایده نیست! 

ناگفته نمونه که من از این شرایط " کاملن غیرنوشتاری " بسیار دلخوشی ندارم! دلم یه حال خوشِ مستدام می خواد! بدون دغدغه های اضافی! یه شرایط کاملن مرفه برای نوشتن! از همونا که تو عکسا هست!

هر چند به این معتقدم که نوشتن یا در اوج رفاه بسیار دلنشین میشه و یا در اوج سختیُ شکنندگی! من یکی که حال شکنندگی رو ندارم پس می مونه اوج رفاه!

سوال نوشت:

به نظرتون من آدم بدی یَم؟

 

  • علی رسولان

متنفر شده ام

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۷ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • علی رسولان

تاریخ می فهمد!

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ

حتی روایت کـردن این مـاجرا سخت است

انگـــار او از ایـن منِ دلگــیــر می ترسیـــد

بــعــــد از ورود بچه هـــای امنیـت یـک آن

جو بهـــارستــــان شدیـــدا ملتهـب گردید

بــا زور بـا تهـدیــد از هم دورمــان کــردنــد

مثل همیشه یک نفر می دید و می خندید

تـاریـخ ثــابت کرده رســوا می شـود نافرم

هرکس خیانت می کند،یک روز بی تردیـد

من بـــا تحصن حرف هــــایــم را زدم امــا

بغض و تعصب مشت بر افکــار من کوبـیـد

حســاسیــت دارم به خاک کشـورم ایــران

ای کــاش این را دولت تدبیــر می فهمیــد

یازده مهر نود و چهار

  • علی رسولان

من آن نیم یا این تو کیست؟

پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ب.ظ

من آن نیم، کـه حلال از حـرام نشنـاسـم       شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام

هر کسی نظری داره! اینُ اولش گفتم که بعدش بهم گیر ندین! ابراز مخالفت بکنین ها، ولی گیر ندین! نظر من اینِ که این شعر سعدی رو باید با آبطلآ نوشت. مصرع اول که کاملن مشخصِ چی داره میگه، " بازم به نظر من " " اینکه هی میگم به نظر من به خاطر اینِ که بعدن چهارتا سعدی شناس پا نشن بگن ای فغانُ ده فغانُ صد فغان که سعدی را مصادره به مطلوب کردنُ از این حرفا " مصرع اول اشاره به مطلع بودن گوینده از احکام شریعت داره! کاملن واضح و صریح داره میگه آی جماعتِ مخاطب، من محیط به دین هستم و قدرت تشخیص حرام و حلال خدا رو دارم!

که خب، امتیاز خاصی هم تو این مصرع برای گوینده نمیشه کنار گذاشت، یا اینکه بگیم گوینده نظر جدیدی هم داده باشه یا هر مساله ی دیگه ای! این فهم از دین، یه قدرتِ! که از مقلد تا مجتهد ساری و جاریِ زندگی بسیاری از آدم ها، بودهُ هست.

اما مصرع دوم: این مصرع حرف نداره! اونقد قشنگ و گیراست که میشه ساعت ها نشستُ نگاش کردُ زمزمه اش کردُ حظ برد! این مصرع از اون یادگاری هایی که می تونه یه آدم رو هفتصد سال بعد از آخرین لحظه ی نفس کشیدنش زنده بداره! زنده ی حقیقی!

دقیق ترین سوالی که میشه درباره این مصرع پرسید اینِ که بگیم مخاطب تو تو این مصرع کی هستش؟ که حرمت شراب رو برمیداره و حلیت آب رو از بین می بره! این تو چه کسیِ که اینقد قدرت داره حلال خدا رو حروم و حروم خدا رو حلال کنه؟

من میگم مصرع دوم یعنی این: اباعبدالله وارد اعمال حج نمیشه، تو فضایی که همه ی دیندارا قصد دارن محرِّم بشن، این اتفاق درباره ی حسین علیه السلام و همراهانش نمیفته! جان من برید تو این فضا! واقعن شما باشین چی کار می کنین؟ پشت سر حسین علیه السلام قدم برمیدارین یا نه، میرید دنبال حاجی شدن؟ حاجی شدن همون مسیر صوابی هستش که، حرام، همون آب خوردنِ!

و رها کردن قید و بندیِ که بهش میگن ظاهر شریعت، و داشتن قدرت فهم درست " بصیرت" و راه افتادن و قدم گذاشتن تو مسیر حسین علیه السلام و پیروی از امامِ، همون شرابیِ که حلالِ! هر چند مورد سرزنش ذهن کنج اندیش قرار بگیره! اینجور میشه که « شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام » تبدیل میشه به سرودی که مادامِ لب های عاشقانِ و شایسته ی زمزمه شدنِ.

  • علی رسولان