علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

میل

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • علی رسولان

|| بی خیالی ||

جمعه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۳۵ ب.ظ



نه رنجیدم من از تحقیر آدم ها نه از سرطان 

که با این بی خیالی کرده ام طی دوره ی درمان 


پر از تشویشم اما اهل شکوه نیستم ، زیرا 

تمام دردها با بردباری می شود آسان 


بخندم روز و شب یا اینکه باشم غرق در گریه 

چه فرقی می کند وقتی که دارد هر دو یک پایان 


تمام فصل ها وصلند در هم بس که یکرنگند 

دو رنگی نیست در شأن زمستان یا که تابستان 


به هر ترتیب ممکن می شود از دوست هم رنجید 

به دست عاشق و معشوق ، یوسف مانده در زندان

 

#alirasolan

#cancer

#the_finished

#poet

#poem

#lover & #beloved

#علی_رسولان 

#شعر

#تشویش

#بی_خیالی

#سرطان

#فصل_ها

#پایان

#جمعه_۲۲_بهمن_۱۳۹۵

🆔 @ali_rasolan

  • علی رسولان

روال

دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۲۲ ب.ظ
حالا می خواهد انگاره های خویش را ، در مسیر واقع شدن قرار دهد! می خواهد بی خیال شود تمام آنچه را در سرش حمل می کرد ، تمام آنچه هایی که بود ولی اتقانی بر آن نداشت. 
حالا بی آنکه به قله ای رسیده باشد ، که بخواهد از آن بالا فهمی نسبت به مسیر طی کرده اش بیابد ، می خواهد از همان جا که هست ،  سقوط آزاد را تجربه کند! می خواهد بیفتد ، خود را پرت کند ، فارغ از اینکه پایان این سقوط سعادت است یا شقاوت. شاید هم فهمیده است تمام معنایی که این واژه ها حمل می کنند نه آنچه هست که باید باشد یا اینکه بتوان واقعیتی برای آن متصور شد ، بلکه ساخته و پرداخته شده است برای اینکه آدمی را در دایره ای از لغات و مفاهیم سرگرم کند. شاید هم نفهمیده باشد ولی قصد ادامه ی روند فعلی را ندارد...
به هر حال یک روال جدید بهتر از یک دور قدیمی و تکراری است ، اصلن کسالت ، ناشی از همین دورهای بی جهت است ، ناشی از مادام شدن در رفتن و آمدن ، مسیری که در سرانجامش هیچ شدنی وجود ندارد. 
به نظر می رسد ایده اش این است یک قاصدکِ سبکبال که در باد می رقصد ، یا بهتر بگویم باد می رقصاندش ، آنقدر قدرتمند که تمام شهر را زیر پایش حس می کند ، هر کجا هم از پا افتاد ، می نشیند ، استراحت می کند و بعد از این حس دلنشین رفع خستگی پا می شود و به سیرِ سیر کردن این جهانی اش ادامه می دهد. 
  • علی رسولان

استیکر

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۲۱ ب.ظ

خیلی اوقات به این فکر می کنم که حرف کم دارم! واژه کم دارم! اصن می دونید گاهی قدرت بیانش هست ها ولی حوصله ی بیانش نیست، گاهی نه حوصله ش هست نه قدرتش 

حتی گاهی بیان هم می کنی ولی تاثیری نمی بینی ، می دونید چرا ، چون اصن خوب بیان نکردین یا اصن نتونستید اون چیزی که می خواستید رو برسونید به طرف 

این بساط بالا دقیقن تو دنیای واقعی داره اتفاق میفته ،کلی هم چالش نگفتن و گفتن برای آدم ها ایجاد کرده شدید. این وسط اما ، تو همین دنیای مجازی یه چیزایی هست که خیلی باحاله که حتمن باهاش سر و کار داشتین ، همون شکلک هایی که بهش میگن استیکر ، این استیکرا ایجاز و بلاغتشون در حد بی نهایت عالیه! " در حد بی نهایت دیگه چه صیغه ای هست آیا ؟ oO " 

با این استیکرا یه جوری حرف دلت رو بدون کوچکترین زحمتی تو دنیای مجازی می رسونی که اصن فوق ایده آل! منتهی گیری که این حالت ویژه دنیای مجازی برای دنیای واقعی ایجاد کرده ، خودش شده یه مصیبت جدید! 

اصنم شاید مصیبت نباشه و یه عده باید بشینن یه راه کاری براش پیدا کنن! والا!  از مصیبتِ دور نشیمُ بگمشُ برم این هستش که شدیدن استیکر لازم شدم در دنیای واقعی! شاید خیلی های دیگه هم مث من شده باشن! شدیدن نیاز دارم به استیکر

اصن یه وقتایی ها استیکر می خوام ، حرف ندارم ، واژه ندارم فقط استیکر می خوام ، که به طرفم نشونش بدمُ برم پی کارم! یا اصن اونم با استیکر بگه چی  می خواد ، چی نمی خواد و بره پی کارش 

پ.ن 

البته به نظرم میرسه دیری نیست 

که مدل دنیای واقعیش هم بیاد 

شایدم اومده باشه من خبر ندارم

  • علی رسولان