علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الیف شافاک» ثبت شده است

ملت عشق

جمعه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۴۵ ب.ظ

📚
#شروع چهارشنبه, ۱۵ فروردین ۱۳۹۷، ۰۹:۲۱ ب.ظ
#ملت_عشق
#الیف_شافاک
#کتاب_بخوانیم
#elif_şafak
#aşk
#bookstagram

خب، واقعن نشد تو ایام عید بخونمش، نمی دونم چرا حسش نبود، امروز شروع کردم، و به نظرم رسید که از همین اول بگم دارم چ کتابی رو می خونم و اینکه به مرور چیزی به ذهنم رسید حتمن اینجا می نویسم، شما هم دوست داشتین شروع کنین به خوندش

در مورد اینکه الان این همه توصیه از طرف خانوماس برای خوندن این کتاب(الان تو شونزدهم هستیم ساعت ۰۰:۰۹) خب باید بگم بهتون که یه دعوای اساسی بین #اللا و #ژانت رخ داده سر مسئله ی #عشق و اللا حس می کنه یه عمری بیهوده در کنار #دیوید فقط زندگی کرده، و من امیدوارم تا تهش با یه کتاب #ضد_مرد طرف نباشم 😀😂

اوم! به نظرم میاد تو بخش هایی که شعر ترجمه میشه، مترجم (#ارسلان_فصیحی) می تونست معادل اصلی شعرهای مولانا رو بذاره یه جورایی حسم میگه اشعاری که عزیز زاهارا زیر عکسا نوشته بوده از اشعار مولانا بوده ولی مترجم اونا رو به نثر ترجمه کرده شایدم دارم اشتباه می کنم، و البته باید بگم شافاک واقعن نویسنده ی عمیقی هستش و اینکه ما چقدر دنیای پر رمز و رازی داریم، دقیقن از مادیات که می خوان خارج شن میان سراغ شرق و  شاید عجیب به نظرتون بیاد ولی بعضی جاهاش انگار نشستی پای منبر ، مثلن اونجایی که #توکل رو از زبان شمس بیان می کنه یا مثلن چهار بطنی که #قرآن داره(ساعت ۰۵:۱۷)

#آب تموم شد :)، منم همراه شدم با اونایی که معتقد بودن همه باید این کتاب رو بخونن، صرف نظر از واقعی بودن حادثه هاش یا تخیلی بودنش، و اینکه الان من نمی دونم الیف حرف های شمس و مولانا رو به زبان روز بیان کرده یا نه، حرف های خودش هستش که داره میگه، خب باید بگم انصافن صحبت های جالب و راهگشایی هستش، شاید به درد امروز همه ی ماها بخوره، نمیشه هم گفت به درد چه گروهی به درد همه چه اون هایی که قضاوت می کنن دیگران رو و چه اون هایی با این قاضی ها مشکل دارن، وقتی شمس به صحبت های #گل_کویر ایراد می گیره و میگه نگو آن ها، آن هایی وجود نداره و همه همه هستیم، خب اینجا نشون میده همه ی ما الان مشکل داریم دیگه، چون هر گروهی اون یکی گروه رو آن ها خطاب می کنه! و دغدغه های اللا در چهل سالگی هم خب شیرینی های خاص خودش رو داره، از سپاسگزارم رسیدن به دوستت دارم دیوونه 😍😀 اونم #مجازی (ساعت ۱۹:۱۰)

رسیدم به آتش، کمی گیج شدم،مث یه حالتی که انتظار داشتی چهارتا سوالت پاسخ داده بشه، بعد بیشتر سوال بیاد روی سوال! حالت مزخرفی هستش، بعد یه جورایی هم انگار می خوای #ادامه_در_کامنت 👇 ( هفدهم ساعت ۰۳:۵۰) 

حالت مزخرفی هستش ، بعد یه جورایی هم انگار می خوای یا نمی دونم نمی خوام تهش اونی بشه که خودت می خوای ، انصافن این حالت بدترین حالت ، اینکه نه بدونی چی می خوای و نه دونی چی نمی خوای ، یعنی به هر طرفش که برسه برات عذاب آور باشه ، یه جورایی تو همون دو راهی تقدیر که قرار می گیری اصن رفتن به چپ یا راست برات فرقی نداشته باشه ، نه فرق داشته باشه و نه توانی برای حرکت کردن ببینی ، اتفاقن می خوام همین رو بگم یه جورایی وقتی حس می کنی از همین حال داری خارج میشی ولی هر لحظه باز گیج تر و گیج تر بشی خب خیلی فضای داغونی میشه تا ببینم تهش به کجا میرسه این ماجرا والاااع 

عشقم تموم شد! ( شونزدهم ۱۹:۲۳ ) ، الان تقریبن حرفی ندارم بزنم ، به جاش یه سری سوال دارم. می دونین یه جورایی حرفا قشنگه ها! ولی یه سبک رفتاری خیلی خنثایی توش دیده میشه ، مثلن خنثای فعال! " اصن میشه اینجوری گفت " فلسفه ی زیست که ترسیم شده خیلی خوبه و لذت بخش ولی از طرفی مختل کننده هم هست ، یه جورایی اون قسمت هایی که از زبان بیبروس یا متعصب زده میشد من که حس می کنم جواب داده نشد، نقل شد ولی جواب نه! تقریبن صرفن دوتا دیدگاه رو به روی هم قرار گرفتن. خیلی قسمتاش قابل درک نبود! مثل نردیکی نکردن شمس با کیمیا و مردن کیمیا. مث رفتارهای نامعقول مولانا با پسرش " حتی خود نویسنده هم از زبان علاالدین همین مطلب رو بیان می کنه " اگه قرار هستش خواننده طبق این چهل قاعده رفتار کنه خب چالش های عمیقی سر راهش قرار می گیره. حتی رفتار اللا با عزیز. و برعکس عزیز با اللا. دقیقن رفتارشون مقابل رفتار شمس هستش در صورتی که جوری نشون داده شده که شمس در عزیز و بعد در اللا داره زندگی می کنه. شمس ظاهر اعمال رو می شکست اما همیشه در بیان نه در عمل به قول مولانا شمس فقیه تر از هر فیقهی بود فقط رویکرد و نگاهش متفاوت بود و فرقش داد اما اینجا اللا و عزیز چطور؟  از خوندنش لذت بردم ولی تناقضاتش کمی ناهمگون میکنه افکاررو. شایدم عمدن باشه چون یه جایی میگه ار تفاوت تفاوت ها میاد ، همین بالا و پایین کردن ها ، سیاه و سفید ها. هر چی بود تموم شد ، فراتر از یه داستان معمولی برای نشون دادن و معرفی یک اندیشه ی متعالی 

  • علی رسولان