علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هوادونفرس» ثبت شده است

هوا دونفرس

پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

آهنگ گوش می دانند، بسیار تلخ و اشکبار، حالشان تازه پیوند یافته بود، بعد از شبی پر از مبارکباد راهی سفری شده اند جهت دریافت طعم عسل، نه به قدر یک ماه ولی به قد یک ماه عسل!
می خواهم از موسیقی بنویسم، اما نمی خواهم از حلال بودن یا حرام بودنش بنویسم، می خواهم از شعرها و لحن های خواندن بنویسم، فارغ از هر سبکی از سنتی تا رپ.
حالا نمی دانم این تفکیک در موضوع و یکپارچه نادیدنش خوب است یا بد، به هر حال من، فارغ التحصیلی، بومی هستم بعد از هجده سال علم آموزی، در کشوری به نام جمهوری اسلامی ایران، که من را اینگونه بار آورده است، تازه من خیلی خوب مانده ام به لطف اوی محبوبم! نمی دانم این تفکیک مخصوصن آن قسمت تفکیک شرعی اش، چقدر به سکولارّیزه¹! نزدیک می شود ولی می دانم من اینگونه شده ام، و می بینم که دور و برمان پر شده از این نوع رفتار و آدم ها! از مهندسی که صدها نرم افزار تهیه کرده اما نمی داند ۲۸ صفر چ روزی است حتی ۱۳رجب تا دکتری که نمی داند هنگام شک سه و چهار در نماز چه کند؟
انگار همه ی ما بدجور تخصصی شده ایم، لاجرمِ این تخصص هم شده دوری از یکپارچگی، دوری از وحدت، دوری از توحید، انگار که فهم خدا مختصِ الهیاتی ها شده است.
قدیم ترها که اینگونه نبود، یادم می آید حضرت ماه هم یکبار اشاره ای به این موضوع کرده بودند، و چه دقیق و به جا بود برای آن زمان حال من! به فدایش الهی!!!
اما سبک و لحن! و البته شعر
صحبت سر تازه پیوندیافتگان است، همآن هایی که کمتر از یک شبانه روز است که حلقه به دست شده اند، و راهی سفر! بار و بندیل سفر را بسته اند و صدای آهنگ را تا بی نهایت اوج رسانده اند.
دقت که می کنی، این ها را می شنوی:

"
من توی زندگیتم ولی نقشی ندارم اصلا
تو نشنیده گرفتی هر چی شنیدی از من
بود و نبودم انگار خیلی فرقی برات نداره
این همه بی خیالی داره حرصمو در میاره

                                                             "

"

بی تو این روزای روشن واسه من تاریک و تاره
وقتی بی تو تک و تنهام زندگیم معنا نداره
از همون روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم
فکر میکردم می رسی یه روز تو بی کسیم به دادم
                                                                               "


بعدش کلی میری تو فکر، تو فکر اینکه، این شعر و این لحن غمگین چه ربطی به حال و روز این دوتا کفتر تازه تاتی کننده داره؟
یه شعرِ کاملن غمگین، شکست دار، بی ربط به زوج ها، با تِمی خیانت دار، اینجاست که حس می کنی از همین حالا پایه های خانواده در حال فروپاشی است، آن هم مابین شعرهایی از این سنخ بسیار و لحن های غمگین، کلی شعرهایی که در ادبیات به آن ها " واسوخت " می گویند، واسوختی که اصلن در ادبیات رایج نبود، واسوخت همان گلایه ی عاشق از معشوق است، که از عصری به بعد میان شاعران مُد شد! چ بد مد شدنی!
دقیقن از همان زمانی که معشوق از آسمان به زمین آمد، اشعار گرفتار بی ادبی شد و حالا آنقدر پیش رفته اند که خدا را هم مثل معشوقه شان می بینند، برای او هم واسوخت می گویند، حتی خط و نشان هم برایش می کشند، حتاتر شرط هم می گذارند برایش
چ بگویم، من که چشمم آب نمی خورد مابین این همه اشاره و گلایه و اشعاری که در حد و شان دوست دخترها و دوست پسرهاست، یک زندگی با طعم خانواده پایدار بماند تازه می گویم اگر به پای دار نکشد شانس آورده ایم.
حرف آخرم را بزنم و بروم، کم کم شماها بیدار می شوید و دیگر نمی شود نوشت، همیشه شب ها می نوشتم وقتی که همه بیدار بودند اما این را صبح نوشتم وقتی همه خواب بودند!
حرف آخرم این است: برای دوام باید تفکیک کرد، به جا و درست! هویجوری، هزلیات و هجویات به خورد گوشمان و زندگیمان ندهیم، قبل از سفر همانقدر که به فکر گلچین کردن لباس های سفرمان هستیم، آهنگ های سفرمان را هم گلچین کنیم تا آهنگ زندگیمان ریتمیک شود آن وقت اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیکمان هم راحت تر به وظیفه اشان عمل می کنند.
و اینکه دوست دارم نظرم را بگویم که نگفتنش می آزاردم: تفکیک بین آهنگ های عاشقانه و غیرعاشقانه ، آهنگ های محبت آمیز و خشن و... یکی از شایسته ترین کارهاست اما تفکیک در بسط یک فعل، مسمّا به موسیقی گوش دادن، بسیار ناپسند است و زیرمدخل ظلم قرار می گیرد.
هر چند که امروز وقتی می گویی حرام است، حلال است به مذاق مخاطبان خوش نمی آید، و تاثیری نمی گذارد اما وقتی می گویی زندگی ات نابود می شود و زمینی بررسی اش می کنی دوست میدارندش شدید، و با عمق جان دریافتش می کنند.
اینکه چرا همه دوستدار دونفره آهنگ گوش دادنند حتی نگارنده و دوستدار خیلی کارهای خوب دیگر نیستند، خود بحثی است قابل بررسی در مقالی دیگر!

یک: سکولار ریزه

  • علی رسولان