رسول شدن کار سختی نیست، هر کسی می تونه به قدر وجود خودش رسول بشه، گاهی بعد از خوندن یه کتاب بهترین جمله اش یا لب مطلبش رو تایپ می کنی و فوروارد می کنی تو گروه های مختلف یا هر جور دیگه ای که بلدی منتقلش می کنی، در حقیقت شما رسول شدی ، رسول اونچه که تو کتاب خوندی.
یه وقتی هم آخر مجلس روضه ، میری سراغ اونایی که موقع سخنرانی نبودن، اون قشنگ ترین جمله یا مطلبی رو که فهمیدی به رفیقت میگی، اینجوری هم نطق خودت باز میشه، هم مطلب تو ذهنت جاگیر میشه، هم مسئولیت عمل کردن به حرفی که زدی میفته گردنت ، هم اونی که پای سخنرانی نبوده یه چیزی یاد می گیره، شایدم خوشش بیاد بگه ع چ جالب ، چ خوب حرف میزنه از فردا خودم میام گوش میدم. رسول شدن خودخواسته ، خودگردان ، اونم برای انتقال حرفای آخوند هیئت یه حال خوشی داره، تجربه کردنشم کار سختی نیست. رسول شدن به همین اندازه ای که اینجا نوشتم راحت و ساده است.
﷽
.
چشم هایش پُرِ حرف است گمانم امشب
قصد دارد که به آتش بکشد اینجا را
.
اشک می ریزد و دلتنگ شده بیش از حد
نگرانم که نبیند سحرِ فردا را
.
داغ دستی که به این صورت کوچک خورده
برده از یاد همه داغی این صحرا را
.
آنقدر زخم زبان خورده که پژمرده شده
یک تشر می شکند شاخه گلی زیبا را
.
زجر دیده است، پر از زخم و خراش است تنش
نه ندارد دل او طاقت این غم ها را
.
هر بلایی سرِ او آمده دیگر کافی ست
کاش بوسه نزند زخمِ لبِ بابا را
#علی_رسولان
۹_مهر_۱۳۹۵
#صلی_الله_علیک_یا_بنت_الحسین
#حضرت_رقیه_س
⚫️ @alirasolan_fans
وقتی شاکله ی زندگی ات را بر محور بی توجهی بنیان نهاده باشی، دیگر چه فرقی می کند مطالعه کردنت سهل انگارانه باشدُ نتیجه اش بشود مجموعه ای از مفاهیمِ بدون فایده علمی و عملی یا زندگی ات باشد به طور کلی، آنطوری که همه چیز را روی فلان موضع دایورت کنی، آن موقع همه چیز را با یک دید سطحیِ سطحی می بینی ، همه چیز ساده است، همه چیز برایت مثل یک اسفنج است ، نرم است حتی اگر آهن باشد سخت باشد سنگ باشد.
همیشه حس می کنی با یک مجموعه ی آبی طرف هستی بدون آنکه متوجه باشی که اگر همه چیز هم آبی باشد خودت که خاکی هستی ، نیستی؟
بی موالاتی یعنی تفکر اسفنج دارِ غیرخاردارِ همه نرم بین! طعم این تفکر از نظر من انجیری است، دانه دانه ی غیرقابل بخشش است، مخصوصن در مواجهه با سرسختی ها، فکر کن دقیقن هنگام رسیده شدن ، بی خیال از همه جا خودت را از شاخه ای که باید توجهت را به آن بیشتر کنی ، رها سازی و با مخ به زمین برخورد کنی، بی موالاتی یعنی همین بی توجهی های شاخ دار.
پ.ن
یکی سوال کرده بی مبالات یا بی موالات
لغتنامه ایش بی مبالاتِ ولی مردم هر دوش رو میگنُ می نویسن!
نکن، نرو، نخور، نشین، نپوش، نبین، نده، نزن، اخِ، بدِ، گناهِ ، در طول روز چقدر متن می خونین یا حرف می شنوین که این مدلی باشه ؟ به این میگن انفعال ، هیچ فایده ای هم نداره ، تاثیر سو هم داره تازه!
به نظر من تو هیکلت به کشتی می خوره، من بچه های این باشگاه رو می شناسم خیلی حرفه ای کار می کنن ، بچه های خوش برخورد و مودبی ان ، اگه بری اینجا حتمن موفق میشی ، خیلی بهتر از اینه که به طرف بگی وقتتو تلف نکن!
هفته پیش رفته بودم یه هیاتی سخنرانش عالی بود، چ شوری هم گرفته بودن جات خالی بود ، بیا این هفته با هم بریم ، اینو بگی خیلی راحت تر جواب می گیری تا یه ساعت جدل کنی با طرف که فلان هیات مورد داره نره ، یا بهمان جای منکراتی رو نره!
بچه های مهستان یه تی شرت زدن عکس شهدا روشه اینقد قشنگ الان همه از اونا می پوشن پری روز داشتم رد می شدم دیدم سه نفر پوشیده بودن با هم راه می رفتن همه داشتن بهشون نگاه می کردن اصن یه فضایی ، این لباسو نپوش علامت شیطان پرستی داره "چون تو گفتی دیگه نمی پوشه"
همین حکایت تو سایر اون نه هایِ خط اول هم هست ، کلن آدم ها می تونن با بقیه رابطه انفعالی داشته باشن که اون یه خط بالاست ، مختصر و بی فایده و می تونن رابطه فعال داشته باشن این سه پاراگراف طولانی و پرزحمت و بافایده، تصمیم با خود آدماست که چ روشی رو انتخاب کنن.
یه جامعه ، یه مملکت هم همین حالت رو نسبت به مردمش داره، به نظر من که از همه نظری ما تو حالت انفعالی هستیم ، کلن با نه های زیادی مواجه میشیم ، تا پیشنهادی متفاوت برای انتخاب ، اونم پیشنهادای علیه السلام که منجر به رشدمون بشه از هر جهتی.
به نظر من به ازای هر نه ای ، باید به ای هم باشه، به ای که بشه به افراد پیشنهاد داد ، اونوقت لازم نیست هی بگی نکن، به جاش میگی اینو بکن ، اینجوری بکن ، والا