علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

گــheــا

شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۴۶ ب.ظ

گاهی، اتفاقایی تو زندگی آدم میوفته که آدم نمی دونه چرا اتفاق افتاده! مثلن همین بازوی دست چپِ من، الان به مدت دو ماهِ که درد می کنه و خوبم نمیشه! یه جور حس سنگینی داره، گاهی وقتا اون مرکز اصلی درد رو که پیدا می کنم، یه رگیِ انگار یا یه چیزی تو همین مایه ها، وقتی یه کم ماساژش میدمُ ، باهاش ور میرم ، کاملن به صورت یِ هُ یی با حرکت ماساژ انگشت اشاره یا کناریش می پرن بالا،کاملن غیرارادی حرکت می کنن! "نمی دونم تونستم تصویر درستی ارائه بدم از این موقعیت یا نه"

گاهی همین اتفاقا یه مدل دیگه اش میفته! مثلن از ماشینت پیاده میشی یِ هُ می بینی ماشینت پلاک نداره! واقعن چرا؟ نمی دونی کسی ورش داشته؟ خودش افتاده؟ البته اصن مهم نیست که کدوم یکی از این اتفاق ها رخ داده! تنها چیزی که ذهنت رو مشغول کرده و داری باهاش کلنجار میری اینه که اول که باید یه روز علاف شی واسه خاطر تعویض پلاک و کارهای اداریش " البته این فکرا بعد از شوکه شدن اولیه است ها، بعد از اینکه از شوک در اومدی معمولن این اتفاق ها رخ میده" و از این یه روز علافی بدتر،فکر کردن درباره ی پول اضافه کاری ای هستش که به همین راحتی میره پی کارش، یه جوری که انگار از اولشم نبوده " حتمن جریمه هست و حتمن تعویض پلاک هزینه دارد" بدترتر از این ها، فکر کردن راجع به اینه که نکنه اون وایسادن هایی که مثلن اضافه کاریِ، اضافه کاری نباشه، و خدا می خواد اینجوری بزنِ پس کله ات که آهای حواست باشه! پول بی خود و الکی میدن بهت اینجوری از دماغت در میاریم ها! " البته بماند این موضوع که این چندرغاز اضافه کاری ای که به پایین دستی ها میدن اصن در مقابل ریخت و پاش های آقایون به چشم هم نمیاد" ولی به نظر من بد، کم هم که باشه بدِ! اینطور نیست؟ 

گاهی میری لباس میخری، واسه همه شیکُ پیکُ صحیحُ سالمِ ، واسه تو دقیقن همون جایی که نباید و تو چشِ نخ کش شده. تو این جور موارد آدم دوست داره داد بزنه! یکی سر خودش که موقع خرید حواسش کجا بوده؟ " البته اگه باران نم نم نفرمایند که چشات در حال چرخیدن بوده! " و یکی هم سرِ شانس بداقبالت که همیشه یه جایِ کارش می لنگه!

گاهی تلویزیون همه ی کانالاش برنامه های جذاب و مورد علاقه ات رو داره پخش می کنه، مخصوصن اون موقع هایی که دور و بر هم نشستیمُ مهمون داریمُ صدا به صدا نمیرسه، گاهی هم هِچ خبری نیست دریغ از یه برنامه ی درست و درمون! " این حالت دقیقن اون موقعی رخ میده که کسی خونه نیست!

گاهی همه میرن تا انتقالی بگیرن از یه شهری به یه شهر دیگه، همه کارشون درست میشه ها! اما تویی که قلبت کلن در حال تند تند زدنِ تو موارد این مدلی، با اینکه شرایطت به الگو و ضوابط انتقالی بسیار بسیار همخوان ترِ ، با جواب نَ مواجه میشی! گاهی همه از در VIP رد میشن، تو هم خیلی سر به زیرُ آروم میای رد بشی اما یِ هُ جلوتو می گیرن، اینجور موقع هاست که دوست داری عالمُ آدمُ فحش کش کنی ولی جلوی خودتو می گیری!

از همه ی اینا بدتر اون موقع هایی که میری تو یه نمایشگاه بین المللی ای چیزی شرکت می کنی ، تو دستای همه پرِ اشانتیونُ نمونهُ کوفتُ زهرمارِ ولی انگار اصن تو جز آدمیزاد نیستی تو این جمع!

بَع لِه! اینطوریاست این گاهی های اتفاقی، که هی اتفاق میفتن! گیر کار کجاست رو هم هیشکی نمی دونه جز ملانصرالدین که اگه الان اینجا بود می گفت:                                 . نگفتم چی می گفت تا تو خماریش بمونید این تو خماری موندن هم از اون گاهی هاست دیگه، نیست ؟

نظرات (۴۴)

  • چهل و چهار
  • سلامت هم باشید ایضا
    و درد دستتون خوب بشه
    ^-^
    پاسخ:
    سپاسگزارم بسیار :)
  • چهل و چهار
  • سلام
    :-)
    چ جالب بودش..
    متنتون قشنگ بود و کامنتا هم جالب بود
    دعا میکنم همیشه پایدار باشه وبلاگتون.
    پاسخ:
    سلام
    چ جالب که شما  اومدین
    در سیر مراحل زندگی به قدم نو رسیده مبارک نرسیدید؟
    دعا کنید عاقبتش به خیر باشه ، حضور بدون وصول که فایده نداره
    مجددا سلام عرض شد..

    دلیل خاصی نداره...توفیقمون کم شده..همین...
    ماشاء الله الان اینقدر وبلاگ خوب هست که می مونی کدوم را بخونی....

    وگرنه حسین قدیانی خیلی زیبا می نویسه...ما سعادت نداریم مطالبش را بخونیم

    در مورد پرستارها هم، همون "گاهی" شماست(لبخند)

    یاعلی
    پاسخ:
    مجددن سلام به شما
    قدیما هم بود خب :)
    خوش به حال کارکردش
    گاهی بدون آگاهی میزنن آدم رو ... " سه نقطه :)"
    یارتون
    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    چی شدی برادر؟
    دردت نبینم...

    عارضم خدمت شما که قطعه 26 خیلی زیبا بود...خصوصا اینکه یاد یه وبلاگی افتادم که قدیم ها زیاد بهش سر میزدم...
    و اما بازوت اگه همینطوری درد می کنه یه سری به دکتر بزن...چون مربوط به قلب میشه...البته دکتر ها.. چون دیدی خودت سالم میری پیش دکتر، همین که سلام می کنی می فهمی رو به موتی(لبخند)
    اما اگه بازوت ضرب دیده یه کم دنبه و خرما را قاطی کن بذار روش...دردش را آروم می کنه

    چند وقت پیش، ما آنفولانزا گرفته بودیم....
    رفتم دکتر و سرم و آمپول و این تشکیلات داد...
    حالا مگه این رگ ما پیدا میشد که سرم بزنند...
    هیچی دیگه کلی دست هامو سوراخ کردند و نشد.. رفتند سراغ مچ پاهام...نشد..دوباره به همون کبودی های دست ها که ناشی از سوراخ کردن های قبلی بود، متوسل شدند و دو زار سرم را تزریق کردند...هیچی دیگه تا چند وقتی اصلا نمی تونستم یه چیز سنگین بلند کنم...چون آنی رگم پاره میشد...
    حالا شما هم یه استراحتی بده به دستت و اگه خوب نشدی حتما دکتر برو...

    و اما موارد گاهی...قوانین مورفی را که بلدی؟..مورفی موقع نوشتن قوانینش، از تجربه های ما استفاده کرده ظاهر(لبخند)


    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یاعلی
    پاسخ:
    چیزی نشده، البته اول سلام
    همیشه سلامت باشی ممنون
    الان دیگه بهش سر نمیزنی ؟ خصوصی هم بگی ها دوست دارم بدونم چرا ؟
    بیشتر ضربه می خوره، احتیاط نمی کنم تو ورزش ، البته باید یه وقتی بذارم

    آخی، این خیلی بدِ که، رگ پیدا نکردن هم خیلی دردسر داره ، بوخوری به این پرستارای تازه کارُ ناشی که دیگه هیچی ، همین بلایی که سر شما اومده اتفاق میفته
    نکات جالب توجهی داره ، البته قابلیت بررسی بیشتری داره
    عاقبت شما هم
  • ریحـ ـ ـ ـانـ ـ ـ ـه عشـ ـ ـقـ ـ ـ م
  • خودمم باورم نمیشه خوندم:|
    خوب بود
    نمیدونم زندگی سخت شده..یا ما داریم سخت میگیریمش تازگیا...
    بیخیال
    پاسخ:
    چی بگم ، هر چی بگم از خودم تعریف کردم :)
    هر دوتاش شده، البته بیشتر ماها سخت می گیریم ، زندگی کردن بلد نیستیم
    لابد قلمم هم خوب و روونه بله؟
    پاسخ:
    چ جالب
    چقد عمیق می خونید!
    و این یعنی
    ناخودآگاه شدم مث عوضی ها!

    ممنون بابت تذکرت
    بدون آدرس هم قشنگی، دیگه برام مهم نیست کی هستی هر کی هستی باش فقط
    به ...

    طبیعیه جانم!
    به اسمت نگاه کن پیکره وجودیت از منه! :)



    رسولان قد یه سالِ همه کاربرا برات کامنت گذاشتم دست از سر این طفلکی ها بردار
    پاسخ:
    دِ نشد
    کامنت بدون آدرس مث متن بدون رفرنسِ ، نه که بد باشه ها، ولی همه یه جوری نگاش می کنن که انگار نیست.
    یه دونه بذار با آدرس
    نقطه جان! عجیب احساس میکنم میشناسم تون :)
    پاسخ:
    الان شما یه نقطه ی دومی هستی ؟ شدی سه نقطه ؟
    یعنی قدیمیِ؟
    راستی مرجع این "حرصشو" کی بود؟ (خنده موذیانه)

    "حرصشو در بیارم بخندم حال میده"


    پاسخ:
    هم او
    هستش
    مرجعش

    فک کنید بس که رو مخید بعدترش به ذهنم اومد بنویسم که اصن شما ؟ خودت کیم دی :؟
    گفتم: جا باز نکردم یعنی برم؟
    گفتی: ها!

    الان یعنی جواب مثبت دادی؟ یا سوال کردی؟ یا خوابت می اومد و خمیازه بود

    چشات خسته س
    شایدم بسته س

    ضمنا معلوم هست که راست میگم و قبول هم داریم که یه جوریِ و باعث نمیشه به اون نتیجه برسیم
    یاد "مردم خداجو"ی سال 88 افتادم که بعد از اون بیانیه ... نسبت بهش آلرژی پیدا کرده بودم ولی دیدم چند بار آقا در سخنرانی های مختلف ازش استفاده کردند کمی تعدیل شد یاد گرفتم که که اینم روشِ خوبی هست
    پاسخ:
    آهان، نه، باز کردی
    خوابم می یومد شدید
    :) شاعری یا شاعرها رو دوست داری

    اوهوم من خودم در مورد رنگ هایی اینا غصب کردن همین عقیده رو دارم ، و سعی می کنم ازشون استفاده کنم تا یه وقت پر رو نشن! البته که رنگ ها و واژه ها ارثیه ی سیاستمداران نیست!!
  • باران نم نم...
  • با یک داستان کوتاه بروز هست بلاگم...
    پاسخ:
    خوب است الان میاآییم
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • فکر کنید شوخی نباشه
    منم محض خنده گفتم اصلا دایی نداشتم و ندارم احتمالا هم نخواهم داشت دیگه :)

    میگیرن ،دوستای من که میگیرن میگم کنارش یکی از اشعار شمارو هم بخونن :)

    تنتون سالم و دلتون خوش
    پاسخ:
    فک کن من چ زود باروم شد، و ناراحت شدم، خدا از سر تقصیراتتون نگذره!
    چ خوب، خوشحال شدم
    U too
    :|
    همچین گفتین فکر کردم چیزی میدونین :|
    پاسخ:
    همچون گفتم خودت بریدنبالش :)
    البته خوبِ که پیگیری واسه من دیگه این چیزا جذابیت نداره ولی قدیما داشت
    دیگه همه چیز رو با هم قاطی نکن دیگه!

    مدبرالامور رو میگم

    البته فرمودید شاید ولی همون شاید هم نشاید و نباید
    پاسخ:
    راست میگی، ولی قبول کن یه جوریِ
    اینطوری فکر میکنی؟ یعنی انقدر نامردم؟ بعد از کجا گرفتی اینو؟

    باز نکردم جا رو میگم

    منم اون شوخی نکن رو نگرفتم؟ کدوم شوخی؟

    نیستی منظورت کدومش بود؟ اولی یا دومی؟ شانس یا جشم؟ هر کدوم هم که باشه مدل هر چیزی رو میشه تغییر داد.

    بله منظورم همون بود؟ سوال کردم چیش رو باز کنم؟

    پاسخ:
    ه ه ، نه همین جوری گفتم ناراحت نشو!
    ها!
    یعنی خوابم ها دارم جواب میدم ، فک کنم مشخص باشه
    تو حوصله داشتی یه کم توضیح بده
    الان تو کدوم نقطه هستی من هرچی می خونم نمی دونم جواب کدوم کامنتِ شایدم واسه خستگی چشامه!
    هان!؟
    یه بار دیگه نظر اول رو بخون شاید یه جور دیگه جواب دادی!!
    نوکرتُم!
    پاسخ:
    شوخی می کنم باهات
    یعنی باورت شده بود؟
    عزیزی
    بابا مرام! دست و دلباز! دست به جیب به اندازه وسع! :)

    داشتم دیگه! من داشتم میخندیدم به اون صحنه های فیلم، وگرنه که خنده دار نبود! خانواده هم از همین تعجب کرده بودند دیگه!

    باز نکردم یعنی برم؟

    در مورد عکس هم حدس زدم باید این کاره باشی

    درباره چه چیز بماند صحبت کنم؟

    چرا نیستی؟

    میبینم که شما هم به اون کلمه قشنگ و پرمعنا که بعضیا گند زدند بهش آلرژی بیدا کردی


    پاسخ:
    البته چون مشخصِ میری میذاری اجرا گفتم در حد وسع ها، وگرنه سفید امضا در خدمت بودم :) چکِ دیگه ، پول نیست که دلم بسوزه " البته هست ها، در زندگی واقعی از این شوخی ها نکنین که دیگه هیچی مثل غیاث میرین پشت ملیه ها"
    آها، راست میگی ها خنده دار نبود ولی می خندیدی جالب شده بوده قیافه ات حتمن!
    باز نکردم رو نگرفتم
    :) بهله
    همون اضافه کاریِ نبود مگه منظورت؟
    دیگه اینطوریاس دیگه، مدلشِ
    شدید! اونقد گه شاید موقع سال تحویل امسال به جای یا مدبر الامور یه چیز دیگه بگم! آری
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • چرا خدابیامرز داییم بود
    عوضش خوب میشه هآ کلن یه مجلس یادبود میگیرن بچه های بیان اذیت نمیشن :-P
    پس ضربه خورده آخ آخ آخ ( ب سبک ارسطو)
    نه توتلگرام پیام داد!!!¡¡¿¿
    بله همینن
    پاسخ:
    آخی ، خدا رحمتشون کنه! من همین جوری گفتم ، الان خیلی ناراحت شدم ، خدا به شما سلامتی بده " اون حرفا هم شوخی بود "
    واقعن مجلس یادبود میگیرن؟ " باورم نمیشه، میگن خاک مرده سرده"
    تلگرام ملانصرالدین؟ خب می خواین نگین دیگه چرا خالی می بندین آخه
    همونن
    همونی که گفتم دیگه!
    مسئله بیشتر پیچیده نکن.
    اون که دل به دل راه داره. بالاخره برای ابرازش باید نظر بذارم دیگه! وقتی میخوام نظر بذارم با اون چالش مواجه میشم.
    پاسخ:
    نظر بذار!
    تو جز علاقه مندی هام هستی خوشحالم میشم بخونمت
    راستی حالا شما در مورد فیلم پایان نامه چیزی میدونید؟
    پاسخ:
    نه حقیقتش من ندیدم
    بله فرمودن که:
    منم نمیگم چی فرمودن تا همه تو خماریش بمونن،این تو خماری موندن هم از اون گاهی هاست دیگه، نیست ؟ ^_^


    پاسخ:
    لبخند ملیحتون قابلِ توجهِ
    هست!
    تلویزیون هیچی نداره؟؟؟!!!
    چشمهارو باید شست جور دیگر باید دید
    تلویزیون به موقعش همه چی داره...

    دیگه چی میخواین داشته باشه؟!
    پاسخ:
    تلویزیون که خیلی چیزها نداره!
    ولی این نکته ای هم که شما گفتین جالب بود و به جا
    داشتم فکر میکردم برای چک من ماشین بیارم یا شما پستت رو دیدم خنده م گرفت
    تله پاتی با ماشین نداشتیم که حاصل شد (فکر بد نکنی من بی تقصیرما)

    اون بالا - البته الان اون بالاست وقتی ارسال کنم میشه اون پایین - یکی از دوستان کاملا به جا فرمودند که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست

    فکر کردن به پس گردنی خدا هم کار به جا و شایسته ای هست ولی فقط خود فرد و افراد اهل دل آشنا اجازه دارند اظهار نظر کنند این تأملها و محاسبه ها خیلی خوبه

    اون بماندش هم اصلا بیان نشه بهتره

    با شانس هم مخالفم

    مواظب چشمات هم باش

    اون موقع که هِچ کس خونه نیست و تلویزیون هِچ برنامه ای نداره بهترین زمان خلوت با خودته

    آفرین که جلوی خودت رو میگیری اون کارهای زشت چیه میخوای انجام بدی؟ یه قدم کوچولو برای مبارزه با نفس همینه که هرچی دلت خواست رو انجام ندی

    گیری وجود نداره این گاهی ها یعنی آهای انسان قرار نیست همه چیز با تدبیر تو پیش بره به نوعی یه ترمز گیره برا حواس جمعی

    لازم بود به وقتش میگی یا دوستان میگن که ملا چی فرمودند

    یعنی گاهی کد امنیتی رو مخ و سرعت گیره :)
    پاسخ:
    ماشین نمی خواد که بی خودی هوا رو آلوده می کنه ، پیاده قدم می زنیم دیگه ، تنفس می کنیم
    اتفاقی نیست انصافن فقط چرا میگن اتفاق افتاد رو نمی دونم
    پس گردنی به جاست! این بررسی کردن به جاست!
    چرا بماند روش صحبت کن خب
    من نیستم! اصلنِ اصلن شانس بد و خوب داریم!
    نیستم!
    زیاد تلویزیون نگاه نمی کنم، صرفن خیلی هاش هویجوریه!
    اسم تدبیر رو نیار لطفن! قبول دارم ، به حساب و کتابِ ماها نیست
    دوستان می گویند
    چطوری ورش دارم؟ چون نظرات آزادِ واسه همین به نظر کد امنیتی رو دیگه نمیذاره ورداری
    و اما عکس
    خانومای محترم بدونن کار این آقا توی تصویر درسته قدددددددددم رو روی اعصاب شماست ولی یه نوع تخلیه روانی برای مرد به حساب میاد نمیخواد حرف بزنه دائم شبکه ها را عوض میکنه و بین کانالها چرخ میزنه

    البته همه اینطور نیستنا و گاهی بعضیا شکل مرضی حاد این مسئله رو دارن

    اینکه وسط سریال آقا شبکه عوض میکنه شما جیغتون درمیاد همینه
    پاسخ:
    این شکل مرضیِ حاد رو دوست دارم البته فقط واسه خنده ها! حرصشو در بیارم بخندم حال میده
    آقا این داشتم داشتیم ها چی بود راه انداختی؟ عینک خنگی بدم خدمتتون

    بعدشم دیدی اعتراف کردی من تو دلت جا باز کردم

    بعدترشم این داستان نظر دادن چیه راه انداختی؟ خب طرف نمیخواد نظر بده دهع!

    بعدترترش روحیه چک زدن نداری روحیه چک کشیدن چطور؟

    بعدترترترشم ایشالا اگه بذاری بریم به ثواب نظر دادن راجع به پست برسیم تا قضا نشده و شاکی و متنفر نشدی

    پاسخ:
    میگم داشتم می خندیدم یا داشتیم می خندیدیم ؟ ناظر به اونکه نوشتین خنده!
    هیچم باز نکردی این از اون بوس هایِ آبدارِ که ایجاد تنفر می کنه از مخاطب
    دست خودش نیست که نظر نده
    در حد وسعم و جیبم چرا که نه ، هستم خدمتت!
    برسید خیلی هم عالی :)
  • صحبت جانانه
  • اول مسالمت و آرامش و مدارا
    نهایتا اگر حیلی شاخ شد و
    در شاخ به شاخ شد
    یا باید بایستی شاخت رو بشکنن
    یا باید شاخشون رو بشکنی:|

    منطقیه دیگه
    پاسخ:
    اصن همین روحیه ی شاخ به شاخ شدن خطرناکِ
    انصافش اینِ که من ندارم!
    منطقی هم نیست اصلنِ اصلن مخصوصن برای خانوم های محترم!
  • مــ. مشرقی
  • ازون آدمایی هستید که تحت هیچ شرایطی نمیرن دکتر و میگن خودش خوب میشه محل نده!
    بعد افتخارشونم اینه که تو عمرشون قرص نخوردن؟؟
    یاده یه قسمت از سریال برره افتادم:)))
    پاسخ:
    برره ای ها خیلی کارهاشونم بد نبود! از این نظر باشم خوبِ
    تحت هیچ شرایطی که نه، ولی خب کم پیش میاد، خدا کنه هیشکی مسیرش سمت دکتر و اینجور چیزا نخوره!
    افتخارم داره
  • مــ. مشرقی
  • بله!
    خب هی تکرار میشه و به هیچ جا نمیرسه، این رو مخه:))
    احتمالا مشکل از چشماشونه دیگه، چون من که نامرئی نیستم!
    پاسخ:
    برگشتن سر نقطه ی اول هم یه جایی هستش دیگه!
    تو روح چشاشون
  • چشم به راه
  • سلام

    از خواننده هایی که نظر نمی دهند
    سوژه ها و متن ها را می دزدند
    بی آنکه حرفی بزنند
    متنفرم!

    ©® علی رسولان

    الان این بالایی هایی که فرمودید دو دسته اند یا یک دسته ؟

    +
    نحوه ی نوشتن عنوان جالب بود
    پاسخ:
    سلام
    یک دسته اند ، اونایی که می خونن و دزدی می کنن! " کپی می کننُ نمیگن "
    ولی خوبِ که دوپهلو هستش دوستش دارم
    فقط عنوان oO
  • باران نم نم...
  • متنه پره گله بود از زمین و زمان حتی باران نم نم...
    من کی گفتم چشماتون می چرخه؟!!!
    شما خودتون گفتید می چرخه ما هم تایید کردیم...
    اصلا شما چشم ثابت...
    پاسخ:
    واقعن؟ گله نکردما، باحال بود مرتبط بود نوشتم
    آها این خوب شد، ثابت
    سلام
    خواستم نظر بذارم بگم "منم ازت متنفرم عزیزم" دیدم اگه نظر بذارم بعدش دیگه تو از من متنفر نیستی پس منم دیگه ازت متنفر نیستم پس گفتم چه کاریه الکی نظر بذارم؟ بعدش باز یادم اومد اگه نظر نذارم تو ازم متنفری و ...
    از یکی دو پست پیش که اونو اونجا نوشتی من با همین بحران مواجهم و هنوز نمی دونم باید چی کار کنم!
    چی کار کنم؟
    پاسخ:
    سلام
    چه تنفر در نفرتی شده!
    اینکه متنفری ازم رو میگی یا اینکه نظر بذاری یا نذاری؟

    اینو یادم رفت بپرسم
    وخدایی... عزیز ، حداقل شما بگید ملانصرالدین چی می گفته این مواقع
    پاسخ:
    چ چالشِ به جایی!
    و خدایی... بفرمایید.
    آی جان قز هم البته نوشتن ها فهمیدن خوب فرموده! باید بنویسن
    سلام
    هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست و البته اینهایی که شما گفتید یهویی هم نیست
    مثلا بازو درد دوماهه ... یا کنده شدن پلاک یا لباس، اینا بی توجهی هستش
    حتما پیگیری کنید
    هر چی تلاش کردم تو دام این تصویر متحرک نیوفتم نشد یه مدت میخ کوبش شدم، چه اعصاب خوردکنن این آدما

    یاعلی
    پاسخ:
    سلام
    قبول دارم بی توجهی هم دخیل بوده، ولی اتفاق افتادنش یِ هُ یی خب! نیست؟
    لادُکتر مُکتر!
    مگه دامِ ؟ وا
    پس چرا من هیچ حسی ندارم بهش ! این اعصاب خردکن ناظر به کدوم آدماس؟

    من رو انحصار اسم حقیقیم انقدر متعصب نیستم!
    هر وقت اینجا کامنت گذاشتم مقل سگ پشیمون شدم
    اون کامنت هم قرار بود خصوصی بشه یادم رفت تیک بزنم
    پاسخ:
    الان چندتا نقطه داریم؟ " من با سه تا ip طرف هستم الان!!! سه تا نقطه
    WwoOoOOoOoOoOoOooooOoOw  چرا ؟ مثل فلان ؟ مگه من چی کار کردم؟
    چرا پس دوجور ip دارین؟
    آهان پس دوتا هستین
    رسولان اول بگو این . ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۱۱ کیه و چی میگه؟

    نامرده هرکس با . کامنت بذاره
    پاسخ:
    یعنی الان دوتا هستین؟
    نقطه بازی راه انداختین؟

    یعنی اینقد سختِ اسم نوشتن؟

    من از کجا بدونم؟ مگه من علم غیب دارم ؟
    درسته من حرف نمی زنم ولی اهل دزدی نیستم :/
    پاسخ:
    منم که نگفتم هر کی حرف نمیزنه، دزدی می کنه!
    ولی واقعن چرا حرف نمیزنید؟
    می خونید حرف نمی زنید هان
    دلیل قانع کننده می خوام ها
  • ❤منتـــظر المـهـدی❤
  • سلام

    براتون سلامتی آرزومیکنم....
    پاسخ:
    سلام
    ممنونم ، لطف می کنید
    ان شا الله همه صحیح و سالم باشن، همه بزرگترها، کوچیکترها آمین
  • پلک شیشه ای
  • اونی که میگید با ماساژ میپره احتمالا عصب دستتون هست. دردهای سمت چپ بدن نیاز به مراجعه سریع به پزشک دارن، چون قسمت چپ مرتبط با ارگان های حیاتی هستش. البته ان شاءالله که چیز مهمی نیست.
    پاسخ:
    ارگان های حیاتی " با لهجه ی جناب خان "
    ضربه خورده ، و ضربه اشم کاری بوده، احتمالن زمان بیشتری می خواد برای بهتر شدن
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • یکی از فامیلای ما اینجوری بازو درد داشت سر س ماه نشده مرد!!!!!o_O
    ///تصویر برای من ثابته البته باگوشیم :-!
    ///همه اینایی ک گفتید یجورایی شانسی هم میشه ها :-\
    /// ملانصرالدین خودش بهم گفت اینجور مواقع چی میگفته:-P
    /// باران نم نم راس میگه چشاتونو رو جنس درحال خرید بذارید خب پس چرا خانما هرچی میخرن سالم درمیاد البته دوراز جون بعضیاشون آقایون یکم ..هم هستن میندازن بهشون:-)
    پاسخ:
    ممنون بابت دلگرمی ای که دادین! خدا رحمتش کنه! دایی تون که نبود؟ آخه میگن حلال زاده به داییش میره. الان من نگرانتون شدم زود پاسخ بدین ها! از نگرانی در بیام!
    بله تو یه قسمت به شانس اشاره کردم ! شانس بد اقبال
    در گوشتون گفت؟
    خیلی اصن هر چی خانوما میخرن حرف نداره! کلن آقایون مشکل دارن! اصن خانوما ماهن!
    آقا این چک اول عجب ماجرایی شد! کل اون لحظات داشتم میخندیدم و تصور میکردم چک اول نقطه و رسولان چه شکلی میشه؟ خانواده متحیر مونده بودند چم شده!

    پستت رو هم میخونم بعدا به زور به روز نظر میدم من جهته



    پاسخ:
    داشتم می خندیدیم؟ داشتیم می خندیدیم! یا داشتم می خندیدم؟ وای خدا من یه چیزی گفتم حالا! من اصن روحیه چک زدن ندارم! بوست می کنم! نگران نباش
    به خانواده توضیح بده خب!
    بسیار هم کار خوبیِ، و ثواب داره
  • پلک شیشه ای
  • عکس خیلی خوب بود و قدم رو روی اعصاب. در مورد بقیه اش فعلاً نظری ندارم .
    پاسخ:
    فک کنم شما هم وقت ندارین ها!
    قدددددددددددددددددددددم  رو!
    این عکسه رو اعصابه!

    ملانصرالدین چه خوب فرمودن... O_O
    پاسخ:
    تلویزیون که هیچی نداره رو اعصاب نیست؟
    واقعن نکته ی عمیقی گفتن ها! شما هم متوجه شدین
  • مــ. مشرقی
  • عنوان رو یه ربع نگا کردم آخرم وقتی متنو تموم کردم فهمیدم "گله" نیست و "گاهی" ه !
    این عکس متحرکه خیلی بامزه بود و رو مخ!
    بازوتون دو ماهه درد میکنه اونم انقد عجیب و نرفتید دکتر ؟ :|
    ماله حروم حرومه چه یه قرون چه یه میلیارد!

    موقعیت نمایشگاه که تعریف کردید واسه من تو خیابون اتفاق میفته. همه میان همینجوری از رو من رد میشن میرن! گاهی فکر میکنم واقعا منو نمیبینن ؟؟؟ :|

    پاسخ:
    ها! گاهیِ. باحال نوشتم :)
    چرا رو مخ حالا؟
    نه نرفتم! عجیب هم نیست!
    %100
    حتمن چشاشون مشکل داره!
  • صحبت جانانه
  • اساسا برای مشکل اول باید به پزشک مراجعه کرد و از کنار باقیشون هم باید مسالمت آمیز گذر نمود! مگر آنکه یکدومشون بخوان با اصولت شاخ به شاخ بشن که اونجا عقل فتوای شکستن شاخشون رو می ده.
    پاسخ:
    خب باید رفت ولی نرفتم! " حوصله دکترا رو ندارم! "
    من که میگم شما اصلن روحیه ی مسالمت آمیزی ندارید! با توجه به اون شاخ شکستنِ میگم ها!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی