شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۴۶ ب.ظ
گاهی، اتفاقایی تو زندگی آدم میوفته که آدم نمی دونه چرا اتفاق افتاده! مثلن همین بازوی دست چپِ من، الان به مدت دو ماهِ که درد می کنه و خوبم نمیشه! یه جور حس سنگینی داره، گاهی وقتا اون مرکز اصلی درد رو که پیدا می کنم، یه رگیِ انگار یا یه چیزی تو همین مایه ها، وقتی یه کم ماساژش میدمُ ، باهاش ور میرم ، کاملن به صورت یِ هُ یی با حرکت ماساژ انگشت اشاره یا کناریش می پرن بالا،کاملن غیرارادی حرکت می کنن! "نمی دونم تونستم تصویر درستی ارائه بدم از این موقعیت یا نه"
گاهی همین اتفاقا یه مدل دیگه اش میفته! مثلن از ماشینت پیاده میشی یِ هُ می بینی ماشینت پلاک نداره! واقعن چرا؟ نمی دونی کسی ورش داشته؟ خودش افتاده؟ البته اصن مهم نیست که کدوم یکی از این اتفاق ها رخ داده! تنها چیزی که ذهنت رو مشغول کرده و داری باهاش کلنجار میری اینه که اول که باید یه روز علاف شی واسه خاطر تعویض پلاک و کارهای اداریش " البته این فکرا بعد از شوکه شدن اولیه است ها، بعد از اینکه از شوک در اومدی معمولن این اتفاق ها رخ میده" و از این یه روز علافی بدتر،فکر کردن درباره ی پول اضافه کاری ای هستش که به همین راحتی میره پی کارش، یه جوری که انگار از اولشم نبوده " حتمن جریمه هست و حتمن تعویض پلاک هزینه دارد" بدترتر از این ها، فکر کردن راجع به اینه که نکنه اون وایسادن هایی که مثلن اضافه کاریِ، اضافه کاری نباشه، و خدا می خواد اینجوری بزنِ پس کله ات که آهای حواست باشه! پول بی خود و الکی میدن بهت اینجوری از دماغت در میاریم ها! " البته بماند این موضوع که این چندرغاز اضافه کاری ای که به پایین دستی ها میدن اصن در مقابل ریخت و پاش های آقایون به چشم هم نمیاد" ولی به نظر من بد، کم هم که باشه بدِ! اینطور نیست؟ 
گاهی میری لباس میخری، واسه همه شیکُ پیکُ صحیحُ سالمِ ، واسه تو دقیقن همون جایی که نباید و تو چشِ نخ کش شده. تو این جور موارد آدم دوست داره داد بزنه! یکی سر خودش که موقع خرید حواسش کجا بوده؟ " البته اگه باران نم نم نفرمایند که چشات در حال چرخیدن بوده! " و یکی هم سرِ شانس بداقبالت که همیشه یه جایِ کارش می لنگه!
گاهی تلویزیون همه ی کانالاش برنامه های جذاب و مورد علاقه ات رو داره پخش می کنه، مخصوصن اون موقع هایی که دور و بر هم نشستیمُ مهمون داریمُ صدا به صدا نمیرسه، گاهی هم هِچ خبری نیست دریغ از یه برنامه ی درست و درمون! " این حالت دقیقن اون موقعی رخ میده که کسی خونه نیست!
گاهی همه میرن تا انتقالی بگیرن از یه شهری به یه شهر دیگه، همه کارشون درست میشه ها! اما تویی که قلبت کلن در حال تند تند زدنِ تو موارد این مدلی، با اینکه شرایطت به الگو و ضوابط انتقالی بسیار بسیار همخوان ترِ ، با جواب نَ مواجه میشی! گاهی همه از در VIP رد میشن، تو هم خیلی سر به زیرُ آروم میای رد بشی اما یِ هُ جلوتو می گیرن، اینجور موقع هاست که دوست داری عالمُ آدمُ فحش کش کنی ولی جلوی خودتو می گیری!
از همه ی اینا بدتر اون موقع هایی که میری تو یه نمایشگاه بین المللی ای چیزی شرکت می کنی ، تو دستای همه پرِ اشانتیونُ نمونهُ کوفتُ زهرمارِ ولی انگار اصن تو جز آدمیزاد نیستی تو این جمع!
بَع لِه! اینطوریاست این گاهی های اتفاقی، که هی اتفاق میفتن! گیر کار کجاست رو هم هیشکی نمی دونه جز ملانصرالدین که اگه الان اینجا بود می گفت: . نگفتم چی می گفت تا تو خماریش بمونید این تو خماری موندن هم از اون گاهی هاست دیگه، نیست ؟
پاسخ:
سلام
چ جالب که شما اومدین
در سیر مراحل زندگی به قدم نو رسیده مبارک نرسیدید؟
دعا کنید عاقبتش به خیر باشه ، حضور بدون وصول که فایده نداره
پاسخ:
مجددن سلام به شما
قدیما هم بود خب :)
خوش به حال کارکردش
گاهی بدون آگاهی میزنن آدم رو ... " سه نقطه :)"
یارتون
پاسخ:
چیزی نشده، البته اول سلام
همیشه سلامت باشی ممنون
الان دیگه بهش سر نمیزنی ؟ خصوصی هم بگی ها دوست دارم بدونم چرا ؟
بیشتر ضربه می خوره، احتیاط نمی کنم تو ورزش ، البته باید یه وقتی بذارم
آخی، این خیلی بدِ که، رگ پیدا نکردن هم خیلی دردسر داره ، بوخوری به این پرستارای تازه کارُ ناشی که دیگه هیچی ، همین بلایی که سر شما اومده اتفاق میفته
نکات جالب توجهی داره ، البته قابلیت بررسی بیشتری داره
عاقبت شما هم
پاسخ:
چی بگم ، هر چی بگم از خودم تعریف کردم :)
هر دوتاش شده، البته بیشتر ماها سخت می گیریم ، زندگی کردن بلد نیستیم
پاسخ:
چ جالب
چقد عمیق می خونید!
و این یعنی
ناخودآگاه شدم مث عوضی ها!
ممنون بابت تذکرت
بدون آدرس هم قشنگی، دیگه برام مهم نیست کی هستی هر کی هستی باش فقط
پاسخ:
دِ نشد
کامنت بدون آدرس مث متن بدون رفرنسِ ، نه که بد باشه ها، ولی همه یه جوری نگاش می کنن که انگار نیست.
یه دونه بذار با آدرس
پاسخ:
الان شما یه نقطه ی دومی هستی ؟ شدی سه نقطه ؟
یعنی قدیمیِ؟
پاسخ:
هم او
هستش
مرجعش
فک کنید بس که رو مخید بعدترش به ذهنم اومد بنویسم که اصن شما ؟ خودت کیم دی :؟
پاسخ:
آهان، نه، باز کردی
خوابم می یومد شدید
:) شاعری یا شاعرها رو دوست داری
اوهوم من خودم در مورد رنگ هایی اینا غصب کردن همین عقیده رو دارم ، و سعی می کنم ازشون استفاده کنم تا یه وقت پر رو نشن! البته که رنگ ها و واژه ها ارثیه ی سیاستمداران نیست!!
پاسخ:
خوب است الان میاآییم
پاسخ:
فک کن من چ زود باروم شد، و ناراحت شدم، خدا از سر تقصیراتتون نگذره!
چ خوب، خوشحال شدم
U too
پاسخ:
همچون گفتم خودت بریدنبالش :)
البته خوبِ که پیگیری واسه من دیگه این چیزا جذابیت نداره ولی قدیما داشت
پاسخ:
راست میگی، ولی قبول کن یه جوریِ
پاسخ:
ه ه ، نه همین جوری گفتم ناراحت نشو!
ها!
یعنی خوابم ها دارم جواب میدم ، فک کنم مشخص باشه
تو حوصله داشتی یه کم توضیح بده
الان تو کدوم نقطه هستی من هرچی می خونم نمی دونم جواب کدوم کامنتِ شایدم واسه خستگی چشامه!
پاسخ:
شوخی می کنم باهات
یعنی باورت شده بود؟
عزیزی
پاسخ:
البته چون مشخصِ میری میذاری اجرا گفتم در حد وسع ها، وگرنه سفید امضا در خدمت بودم :) چکِ دیگه ، پول نیست که دلم بسوزه " البته هست ها، در زندگی واقعی از این شوخی ها نکنین که دیگه هیچی مثل غیاث میرین پشت ملیه ها"
آها، راست میگی ها خنده دار نبود ولی می خندیدی جالب شده بوده قیافه ات حتمن!
باز نکردم رو نگرفتم
:) بهله
همون اضافه کاریِ نبود مگه منظورت؟
دیگه اینطوریاس دیگه، مدلشِ
شدید! اونقد گه شاید موقع سال تحویل امسال به جای یا مدبر الامور یه چیز دیگه بگم! آری
پاسخ:
آخی ، خدا رحمتشون کنه! من همین جوری گفتم ، الان خیلی ناراحت شدم ، خدا به شما سلامتی بده " اون حرفا هم شوخی بود "
واقعن مجلس یادبود میگیرن؟ " باورم نمیشه، میگن خاک مرده سرده"
تلگرام ملانصرالدین؟ خب می خواین نگین دیگه چرا خالی می بندین آخه
همونن
پاسخ:
نظر بذار!
تو جز علاقه مندی هام هستی خوشحالم میشم بخونمت
پاسخ:
لبخند ملیحتون قابلِ توجهِ
هست!
پاسخ:
تلویزیون که خیلی چیزها نداره!
ولی این نکته ای هم که شما گفتین جالب بود و به جا
پاسخ:
ماشین نمی خواد که بی خودی هوا رو آلوده می کنه ، پیاده قدم می زنیم دیگه ، تنفس می کنیم
اتفاقی نیست انصافن فقط چرا میگن اتفاق افتاد رو نمی دونم
پس گردنی به جاست! این بررسی کردن به جاست!
چرا بماند روش صحبت کن خب
من نیستم! اصلنِ اصلن شانس بد و خوب داریم!
نیستم!
زیاد تلویزیون نگاه نمی کنم، صرفن خیلی هاش هویجوریه!
اسم تدبیر رو نیار لطفن! قبول دارم ، به حساب و کتابِ ماها نیست
دوستان می گویند
چطوری ورش دارم؟ چون نظرات آزادِ واسه همین به نظر کد امنیتی رو دیگه نمیذاره ورداری
پاسخ:
این شکل مرضیِ حاد رو دوست دارم البته فقط واسه خنده ها! حرصشو در بیارم بخندم حال میده
پاسخ:
میگم داشتم می خندیدم یا داشتیم می خندیدیم ؟ ناظر به اونکه نوشتین خنده!
هیچم باز نکردی این از اون بوس هایِ آبدارِ که ایجاد تنفر می کنه از مخاطب
دست خودش نیست که نظر نده
در حد وسعم و جیبم چرا که نه ، هستم خدمتت!
برسید خیلی هم عالی :)
پاسخ:
اصن همین روحیه ی شاخ به شاخ شدن خطرناکِ
انصافش اینِ که من ندارم!
منطقی هم نیست اصلنِ اصلن مخصوصن برای خانوم های محترم!
پاسخ:
برره ای ها خیلی کارهاشونم بد نبود! از این نظر باشم خوبِ
تحت هیچ شرایطی که نه، ولی خب کم پیش میاد، خدا کنه هیشکی مسیرش سمت دکتر و اینجور چیزا نخوره!
افتخارم داره
پاسخ:
برگشتن سر نقطه ی اول هم یه جایی هستش دیگه!
تو روح چشاشون
پاسخ:
سلام
یک دسته اند ، اونایی که می خونن و دزدی می کنن! " کپی می کننُ نمیگن "
ولی خوبِ که دوپهلو هستش دوستش دارم
فقط عنوان oO
پاسخ:
واقعن؟ گله نکردما، باحال بود مرتبط بود نوشتم
آها این خوب شد، ثابت
پاسخ:
سلام
چه تنفر در نفرتی شده!
اینکه متنفری ازم رو میگی یا اینکه نظر بذاری یا نذاری؟
پاسخ:
چ چالشِ به جایی!
و خدایی... بفرمایید.
آی جان قز هم البته نوشتن ها فهمیدن خوب فرموده! باید بنویسن
پاسخ:
سلام
قبول دارم بی توجهی هم دخیل بوده، ولی اتفاق افتادنش یِ هُ یی خب! نیست؟
لادُکتر مُکتر!
مگه دامِ ؟ وا
پس چرا من هیچ حسی ندارم بهش ! این اعصاب خردکن ناظر به کدوم آدماس؟
پاسخ:
الان چندتا نقطه داریم؟ " من با سه تا ip طرف هستم الان!!! سه تا نقطه
WwoOoOOoOoOoOoOooooOoOw چرا ؟ مثل فلان ؟ مگه من چی کار کردم؟
چرا پس دوجور ip دارین؟
آهان پس دوتا هستین
پاسخ:
یعنی الان دوتا هستین؟
نقطه بازی راه انداختین؟
یعنی اینقد سختِ اسم نوشتن؟
من از کجا بدونم؟ مگه من علم غیب دارم ؟
پاسخ:
منم که نگفتم هر کی حرف نمیزنه، دزدی می کنه!
ولی واقعن چرا حرف نمیزنید؟
می خونید حرف نمی زنید هان
دلیل قانع کننده می خوام ها
پاسخ:
سلام
ممنونم ، لطف می کنید
ان شا الله همه صحیح و سالم باشن، همه بزرگترها، کوچیکترها آمین
پاسخ:
ارگان های حیاتی " با لهجه ی جناب خان "
ضربه خورده ، و ضربه اشم کاری بوده، احتمالن زمان بیشتری می خواد برای بهتر شدن
پاسخ:
ممنون بابت دلگرمی ای که دادین! خدا رحمتش کنه! دایی تون که نبود؟ آخه میگن حلال زاده به داییش میره. الان من نگرانتون شدم زود پاسخ بدین ها! از نگرانی در بیام!
بله تو یه قسمت به شانس اشاره کردم ! شانس بد اقبال
در گوشتون گفت؟
خیلی اصن هر چی خانوما میخرن حرف نداره! کلن آقایون مشکل دارن! اصن خانوما ماهن!
پاسخ:
داشتم می خندیدیم؟ داشتیم می خندیدیم! یا داشتم می خندیدم؟ وای خدا من یه چیزی گفتم حالا! من اصن روحیه چک زدن ندارم! بوست می کنم! نگران نباش
به خانواده توضیح بده خب!
بسیار هم کار خوبیِ، و ثواب داره
پاسخ:
فک کنم شما هم وقت ندارین ها!
قدددددددددددددددددددددم رو!
پاسخ:
تلویزیون که هیچی نداره رو اعصاب نیست؟
واقعن نکته ی عمیقی گفتن ها! شما هم متوجه شدین
پاسخ:
ها! گاهیِ. باحال نوشتم :)
چرا رو مخ حالا؟
نه نرفتم! عجیب هم نیست!
%100
حتمن چشاشون مشکل داره!
پاسخ:
خب باید رفت ولی نرفتم! " حوصله دکترا رو ندارم! "
من که میگم شما اصلن روحیه ی مسالمت آمیزی ندارید! با توجه به اون شاخ شکستنِ میگم ها!
و درد دستتون خوب بشه
^-^