چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ب.ظ
هم سن و سال صاحب بلاگ " اول می خواستم اسم یکی از بلاگا رو بنویسم حتی نوشتم بعد دیدم چن تا این سن و سال داریم اگه یکی رو بنویسم اون یکی ناراحت میشه این یکی رو بنویسم اون یکی ناراحت میشه حالا بیاهُ درستش کن " شما برو تو ده دوازده سال پیش، میشستم پای شبکه چهارُ کلی حظ وافر می بردم از این بحث و گفت و گوهایی که صورت می گرفت. تو این بحث و گفت و گوها هر کی یه افه ای هم داشت دیگه ، بیشتر از همه من افه ی عینک رو دوس داشتم ، بعضی ها هم هی ورش میداشتن دوباره میذاشتنش، بعضی ها هم مث فراستی "
منقتد دوس داشتنی سینما رو میگم، که همش این عینک هاش رو عوض می کرد تو برنامه هفت منم با خودم می گفتم ببین تو رو خدا الان یکی مث من باشه پای تلویزیون که دیگه هیچی حالا براتون میگم من چ جوری بودم " بعضی ها هم مث فراستی هی عینک عوض می کردن ، بعضی ها هم ی بند آویزون کرده بودن بهشُ انداخته بودنش رو سینه اشون، منِ از همه جا بی خبر هم بی خودیُ الکی شیفته ی عینک شدم!
حالا بیاهُ درستش کن، یه کارای بدی هم می کردم که چشمم ضعیف شه " ذهنتون جای خیلی بد نره ها مثلن میرفتم جلوی تلویزیون زل میزدم به صفحه، الان که دارم می نویسم واقعن از این حرکتم شرمنده ام شدید، خجالت آور هم هست نیست ؟ "
هیچی دیگه نگو که دست قضا خود به خود واسه من تو دفترش عینک رو نوشتهُ من خبر ندارم، کم کم این چشای بنده خدای من ضعیف شد با نمره نیم هم عینکی شدنم شروع شد ، منم خوشحال و خندان به سمت مطب و عینک فروشیُ این حرفا!
خب اوایلش بد نبود بالاخره به خودپسند رسیدن هم عالمی داره واسه خودش! آما بعدن ترش از اون روزهای اول دردسرهای عینک آغازیدن گرفت، دقیقن شد یه معضل همیشگی موقع فوتبال بازی کردن و من چقد عینک شکوندم سر همین فوتبال، و موقع دیدن فیلم سینمایی های آخرشب که صبحش با ی عینک شکسته بیدار می شدمُ ، حتی وضو گرفتن تو مسجد که آب می پاشید روشُ اصن نمی دونستم کجا بذارمش موقع وضو گرفتن که نشکنه! موقع نمازم که اصن حال نمیده عینک رو صورتت باشه " حداقل من اینطوری ام " حالا فک کنید من یه آدم تازه عینکی شده ، عینک رو گذاشتم کنار مهر یکی هم دیر رسیده می خوادم بره اونور صف، دقیقن تصویرش میشه یه عینک کج و معوج شده، وسط نمازم هستی کاری ام نمی تونی بکنی " حالِ اون لحظه رو خودتون بسازید کار سختی نیست هست ؟ " و تا دلتون بخواد جا گذاشتن اینور و انور از تاکسی بگیرید تا خونه فک و فامیل حتی یه بارم تو قطار از بالا سرم ورش داشتن " یکی نبود بگه مردحسابی شایدم زن بوده ، حالا هر چی بوده حسابی عینک یکی دیگه به چ درد تو می خوره آخه آیا؟ "
از این موارد اینجوری فراوون هست یکی دیگه اشم یادم اومد تازه عینک گرفته بودم رفته بودیم لب دریا، همین جوری یهویی گفتن بریم یه تنی هم به آب بزنیم ، رفتیم دم ساحل با خودم اندیشیدم اگه این عینک رو بذارم دم ساحل ممکنِ یکی پاش بره روش بشکنه چون قرار شنا هم بیس دیقه ای بود دیگه با عینک رفتم تو آب " حالا من میدونم کلی ملتم اونجا گفتن اینو ببین تو رو خدا با عینک پاشده اومده تو آب ؛ خودم خنده ؛ " با عینک رفتن تو آب همانُ پشتک آخر رو زدن همان، عینک پر! رفت که رفت منم حرفه ای اون جلوها دیگه حس گشتنم نبود با خودم گفتم این شیطون میشه همین جا دار فانی رو وداع می کنم بی خیالش شدم اومدم بیرون، اون روز خیلی برام جالب بود که تا مامانم منُ دید گفت: عینکت کو؟ " قیافه ی اون موقع من رو هم می تونید تصور کنید کار سختی که نیست هست ؟ "
خسته اتون نکنم غرض از نوشتن این متنُ خاطره های عینک این بودش که چن روز پیش رفتم عینکم رو عوض کردم، عوض کردم منتهی این جدیدِ نمی دونم باطری هاش ضعیفه ، حالش خرابِ ، مشکل سیاسی داره یا هر چیز دیگه ای اصن ی دیقه هم نمی تونم بذارمش رو چشم، حسابی اذیت می کنه چشا رو ، امروز بردمش پیش یه بینایی سنجش دیگه بررسی کرد گفت من یه ۲۵ صدمی اختلاف تشخیص دادم ولی اینم زیاد مهم نیست پیش میاد طبیعی ، بعد کلی صحبتُ اینکه مگه میشه و اینا ، تو ذهنم اومد که برم سراغ لنز " یه سابقه لنزم دارم که خاطره اش کلی خنده دار یه روزی حال داشتم می نویسمش " به دکتر گفتم میشه شماره لنزم رو بهم بگین ، اونم گفت آره ، نشستمُ شماره مشخص شد بعدشم نوشت بعدترش گفت چقد بیعانه میدین؟ گفتم چی؟ گفتم نه من میرم خودم تهیه می کنم دست شما تشکر! یهو برگشت گفت نمیشه که من شماره بدم بری از یکی دیگه بخری ، اگه اتفاقی واسه چشمت بیفته چی ؟ من گفتم نمیشه شماره لنزم رو به خودم بدین برگشت گفت نه نمیشه ! گفتم یعنی همه جا اینطوری هست آیا ؟ گفت آره منم تو دلم گفتم چ مسخره!!!
و با کوله باری از سوال که چن تاش ایناس: اگه من لنزم رو از این دکتر بخرم بعد لنزم به هر دلیلی گم بشه یا پاره بشه بعد برم از یکی دیگه لنز بخرم آیا این دکتر باید جواب بده؟ یا مثلن اگه واسه چشم اتفاقی بیفته، مگه فاکتور میدن که ثابت کنم این دکتر این لنز رو داده ، تازه اگه داده باشه می تونه حاشا کنه که این لنزا واس ماس نیست! اومدم بیرون.
و اینطوری شده که با خودم قرار گذاشتم برم و این سوالا رو حتمن ازش بپرسم " البته من بیمه ام و پولی نمیدم شما یه وقت سوالی داشتین همونجا سریع بپرسین اینم بگم تا اونجایی که راه داشته باشه سعی می کنم قبض تهیه نکنم چون به هر حال از طرف بیمه پولش بهش پرداخت میشه ، اونم واسه چن تا سوال " آیا ارزشش رو داره ؟
-
۳
۰
- ۹۴/۰۳/۲۰
پاسخ:
چقدر رفتین عقب
چقدر بلا سر چشمتون آوردین و چقدر بد که حال چشماتون امروز اینجوریه
خیلی بیشتر مراقب باشین
پاسخ:
مرسی از همراهی تون
دوست که دارم
بیشتر آشنا شم حتمن
پاسخ:
این متن رو سال ۹۴ نوشتم
یادم نمیاد که
دوباره بخونمش یعنی؟
چی شد رفتین اینجا؟
خوندم بخش شکستگی رو، خب عوامل مختلفی داشت دیگه مفصل توضیح دادم که! خب بچگی بود و کم توجهی و حواس پرتی و کلی انرژی ذخیره شده! اینا دست به دست هم میداد سر عینک بنده خدا خالی میشد :)
پاسخ:
دعا نمی کنم
خب تو که این رو خوندی نتیجه ای حاصل نشد که دنبال عینکی شدن نباشی آیا؟
از تجربیات من نمی خوای استفاده کنی اونوقت ؟
عینک سختی زیاد داره ها
پاسخ:
چ آدمای بدی بودن ناظماتون
بلا به دور
پاسخ:
بعد اجازه دادن برین خونه یا نه ؟ با همون عینک شکسته ادامه دادین
پاسخ:
پسرای به دردنخور محل زدن به صورتتون یا تو مدرسه بود؟
پاسخ:
سلام
به نظر من که نمیشه اون دنیا عینی داشته باشیم عینکی شدن از اون سری نقص هایی هستش که مربوط به ماده میشه و اون دنیا هم خبری از ماده نیست
حالا اینکه یکی همینجوری خوشش بیاد واسه خنده عینک بزنه یا واسه خوشگلی نمی دونم حتمن هست دیگه ، کلن عینک آفتابی و تزئینی هست ولی عینک طبی نیست! اونجا بینایی سنج هم نداره حتمن :)
این که خیلی خوبِ دور و بر آدم عینکی هایی باشن که شماره اشون نزدیکِ
برعکس:) چ جوری اونوقت ؟
پاسخ:
چی بگم من هنوزم که هنوزِ باهاش مشکل دارم
از پیدا نکردنش تا تابیده شدنش
چ اتفاق وحشتناکی خدا رو شکر من همچین اتفاقی باهاش نداشتم
حتمن اون روز می خواستین ببرین بازی رو نه !
شکر
پاسخ:
خب مقدمه نوشتن شاید همین خالی شدن ها باشه
پاسخ:
لطف دارین شما :)
تلاش نمی خواد هر چی که به ذهتون میرسه بنویسین
هر چی تلاش بیشتر کنین بیشتر خراب میشه
تلاش واسه اونجایی هست که بخواین ی مطلبی رو زیر کلی واژه قایم کنین تا کسی نفهمه " مگه می خواین این کار رو بکنین " ؟
راحت بنویسین بعد از تصمیم به نوشتین اولین جملات و واژه هایی که میاد رو بنویسین
یا بارم بعد تموم شدن بخونین و ویرایشش کنین
پاسخ:
تشکر از شما
منتظر ذوق قلمتون هستم
باشد که بجوشد
پاسخ:
خواهش
خب خوبِ
امیدوارم بهترین نتیجه همونی که دوس دارین قسمتتون بشه!
این خوشحالی واسه خاطر اعتماد به محضری است که می داند اویی بهترین دائم الحضورش است
پاسخ:
پ ن
جدیدی هستین؟ Oo
قبول حق
پاسخ:
سلام متقیِ عزیز
شما هم من رو دعا کن موقع افطار
پاسخ:
هه
همون از اول حساب کتابتون خوب بوده :)
چ جالب یعنی شماره اتون برگشت این که خیلی خوبِ
آره خب اصن ی افه های خاصی داره ، هویجوری خوبه ولی اینکه بخواین مجبوری همیشه بذارین خب دردسرهایی هم داره
با فهم متن اعتقادات طرف نمیشه چ برسه به عینکش
پاسخ:
سلام قبول حق باشه
چرا سیاسی ؟ چطور به سیاست رسیدین آیا؟
پاسخ:
شدیدن دعا کردم بیشتر از همیشه ی دیگر اوقات
پاسخ:
یهویی شد خب
قدیمی های آدمای خوبی بودن تو این زمینه
دعا کردم
پاسخ:
خب ان شاالله روزی تون میشه و میرید و واسه ما هم* دعا می کنید
برای همه دعا کردم هر کی یادم اومداز قدیمی ها شما که تو لینکم هستین پس جلو چشمین دیگه
*ما = دوستان بلاگی
پاسخ:
دعا شدین
واسه همه دعا کردم
پاسخ:
چ روزای خوبی بود
حتی اگه بابت یهویی رفتن و مرخصی نگرفتن جریمه هم می شدم ارزشش رو داشت
بعضی ها چرا اینجورین؟ بگم کمبود دارن دور از واقعیت نگفتم هر چند می دونم همینقد گفتنش هم خوب نیست
واسه من که اهمیتی نداره
پاسخ:
خوش اومدین به بلاگ
ان شا الله پر از روزهای و لحظه های خوب باشه براتون اینجا
آدمای خوبی داره بلاگ
حتمن کی بهتر از دوستان قدیمی
پاسخ:
:)
طولانی بود که خودم نوشتمش
محمدرضا تو که خودت نمی نویسی خودت بنویسی می خونم باور کن
میام
پاسخ:
سلام
خب خدا رو شکر حداقل ی فایده ای داشت این متن
دنبال عینکی شدن نباشید اتفاقن سعی کنید با مراقبت ازش همیشه سالم و ده ده باشه
درس خوندن سخت بود؟
دقیقن لطافت طنزناک جالبی داشت !!
میگما کنکور چطور بود ؟
پاسخ:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و لعن اعدائهم
میگما چ بلا ها سرتون اومده
عمل رو نمی دونم چرا می ترسم ازش ، اتفاقن رفته بودم تو نخش که بازم حرفهای ی بنده خدایی که یکیش اینا چرا خودِ دکترا عمل نمی کنن پشیمونم کرد
احساسم اینه که کار خوبی نیست نمی خوام شما رو بترسونم ها ولی ی طوریِ پیچیده اس
پاسخ:
سلام به شما به تعداد عینکی های زمین! اون دنیا هم عینکی داریم به نظرتون؟
چی از این بهتر
عینکتون شکست می تونین از یکی قرض کنین :) الکی مثلن همه شماره های عینکا یکیِ
آب و هوا رو نمی دونم ولی کلن لنز مساله پیچیده ایِ من نمی دونم بعضی چطور اینقد باهاش راحتن
پاسخ:
سلام
دیگه اگه نخونید من شک می کنم
نظرتون چیه ؟
قاعده شب امتحانُ تعداد گل های قالی که نبوده هان؟
پاسخ:
وای موقع کج شدن عینک دیدن داشتین ها!
جای تأسف
+الان که امتحانا تموم شده حالتون بهتر هست آیا؟
پاسخ:
دقیقن ! البته اون قدیم های زیاد من عینکی نبودم ولی تو فامیل دیدم :)
به هر حال پیش میاد خب سن بالا بره گرفتاریش بیشترم میشه
پاسخ:
نه خیلی بد که نیست ولی چشم بنده خدا رو از کار انداختم دیگه
+خیلی شکر
:)
پاسخ:
خب فعلن که با همین ساختیم درست نشده ها ساختم باهاش
البته بهترِ دیگه مدام رو چشم نیست مخصوصن فاصله های نزدیک فقط موارد خاص
پاسخ:
خب روبوسی اگه طرف مقابل عینکی باشه طبیعی به هر حال یه نفر باید این کار رو بکنه :) وگرنه که تصادف میشه
حال بچگی تون هم باحال بود من عینک مطالعه پدربزرگم رو میذاشتم وقتی می خواست قرآن بخونه از این سبک شهید مطهری ها داشت بزرگا هست :)
آب خوردن و اینا هم کم کم درست میشه من خودم با اینا مشکلی نداشتم ! درباره روسری و اینا هم تجربه ای ندارم :)
خوبِ که
پاسخ:
خب منم اون موقع ها دستم رو میشستم بعد دیگه خشک نمی کردم نگو اینجوری اصن کار دوبرابر سخت میشه :)
معلومم نیست کار درستی بوده باشه ولی از شرهای عینک خلاص شدین ولی افه هاش رو هم نمی تونین پیاده کنین خب!
زاویه رو دوس داشتم خیلی
پاسخ:
خیلی خوبِ استراحت بین امتحانا
لذتش بیشتر از تعطیلات پشت هم
ان شا الله اونم نمره اش خوب میشه
پاسخ:
عینک خنگی دیگه اینم ی جور تعبیر خنده دارِ خب میاد به متن
پاسخ:
سلام
خوب میذاشتید شب های بعد امتحان
الان ی وقت عقب نیوفتید نمره اتون کم بشه
به نظر منم لنز به درد تو خونه نمی خوره
من دیگه بیشتر بیرونم ، دقیقن بیشترین ساعات روز به نظرم میاد ، لنز راحت می تونه باشه
وگرنه که اصن سراغشم نمی رفتم