رهایی
دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۰ ب.ظ
با این همه خستگی چرا بیداری؟
بگذار و برو ، برو پی دلداری ...
پیمانه ی زندگی خود را بشکن
وقتی که فقط بالشی از غم داری!
این خستگی مفرطتان می گوید
بدجور از این حال و هوا بیزاری
سردرد همیشه سر به سر می آید
ای کاش رها شوی از این بیماری
مثل همه ی حاشیه های خالی
بی دل شده ای و نیمه شب می باری
لبخند برای زندگیت انگار
ترسیم شده یک حرکت اجباری
ایمان پر از دلهره را مخفی کن
بین همه و خودت بکش دیواری
تقدیر پر از محنت خود را گاهی
تقسیم بکن با صدقات جاری
امید به فردا کمکت خواهد کرد
هرچند که دارید غم بسیاری
زمستان ۹۰