هوایِ فعلیِ دنیا به تُف نمی ارزد.
نفس نمی کشم اصلن در این هوای کثیف
پر از صدای گلوله شده ست کل زمین
به جای مهر و محبت ، ستم شده ست شریف
کتاب جای خودش را به بمب داد. هِ ، در کیف
علیه مردمِ در شهر _ مسافرانِ نحیف
جسد ، توحش انسان ، بریدن اعضاء
نه نیست گرگ به انسانِ اینچنین حریف
کجاست آنکه نباشد به مرگ راضی تر ؟
به جای زنده گی در بین جاهلان سخیف
چه روی داده که در این جهان پست مدرن
شده ست مثل جهنم قطار درد ردیف
#علی_رسولان
با این همه خستگی چرا بیداری؟
بگذار و برو ، برو پی دلداری ...
پیمانه ی زندگی خود را بشکن
وقتی که فقط بالشی از غم داری!
این خستگی مفرطتان می گوید
بدجور از این حال و هوا بیزاری
سردرد همیشه سر به سر می آید
ای کاش رها شوی از این بیماری
مثل همه ی حاشیه های خالی
بی دل شده ای و نیمه شب می باری
لبخند برای زندگیت انگار
ترسیم شده یک حرکت اجباری
ایمان پر از دلهره را مخفی کن
بین همه و خودت بکش دیواری
تقدیر پر از محنت خود را گاهی
تقسیم بکن با صدقات جاری
امید به فردا کمکت خواهد کرد
هرچند که دارید غم بسیاری
زمستان ۹۰