علی رسولان

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تلگرام» ثبت شده است

حقوق

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۳ ق.ظ

دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته ی حقوق حتمن بخوانند ، یک متن برای شروع #پویشی کاملن حقوقی 

دیروز و امروز کنکور بود. بچه های انسانی و ریاضی و تجربی بعد از دوازده سال درس خواندن، حالا به مرحله ای سرنوشت ساز به معنای واقعی کلمه رسیدن. به هر حال خوب یا بد، تنها تاثیر این دوازده سال درس خواندن روی نتیجه ی کنکور یک معدل ساده است و این یعنی اگر شما همه ی سال های درسی تان را درس خوانده باشید شدید اما سالی که کنکور دارید بازیگوشی تان گل کرده باشد، همه ی آنچه که در این سیستم آموزشی برای آن زحمت کشیده اید را ، به باد داده اید نافرم!
خودم که اصلن این طرز برخورد با درس خواندن را به هیچ وجهی قبول ندارم، اصلن درس خواندن این مدلی ، و با این سبک در کشور را هم قبول ندارم، اصلن این تفکر که همه ی زندگی مسیرش به دانشگاه ختم می شود را هم قبول ندارم.
مثلن من اگر بچه ای داشته ای باشم خودم مسئولیت آموزش حروف الفبا و دو به علاوه دو را به او شخصن تقبل می کنم، و آن وقت می برمش پیش نقاش خوب محله ی مان تا یک نقاش ماهر شود، یک نقاش حرفه ای که تمام فکر و ذهنش نقاشی باشد بدون آنکه بداند انتگرال چیست یا مثلن کسینوس به چه کار می آید یا اینکه درباره مندلیف و جدولش بداند، اصلن تعریف روانشناسی را هم نداند به جایی برنمی خورد، دین و زندگی هم که به کتاب نیست به عمل است، کلن گاهی فکر می کنم مدرسه جز استرس هیچ چیز دیگری ندارد، چه بشود که، یک خانم اکرم زاده ی مهربانی " خانم اکرم زاده دوستت دارم بسیار، الهی هر کجا که هستی بهترین ها برای تو باشد " به حسب اتفاقی در مدرسه حضور پیدا کند ، معلم هنر شما بشود و شما خطت خوب شود، نقاشی ات خوب شود، کلی خاطره های قشنگ هنری داشته باشی و پی ببری که چقدر هنرمندی.

می خواهم اوی مثل من و او، بدون آنکه کوچکترین مفهومی از هر علم دیگری را بداند، غرق در نقش و نگار شود، یک سوپر فرشچیان شود تا برای دل پدرش هم که شده، غروب عاشوراهایی بیافریند، که هزاران برابر در انتقال حزن عاشورا گیراتر و تاثیرگذارتر باشد از خلق های فعلی.
اما از کنکور نگفتم که از ایده آل ها و آینده ی چگونگی برخوردم با آن بگویم، از کنکور یاد کردم تا از فارغ التحصیلان باهوش و با استعداد یک رشته ی خاص از علوم انسانی بگویم. از دردهای فارغ التحصیلان تاپ ترین رشته ی علوم انسانی که حقوق نام دارد.
حقوق، که اصولن تمام بچه های درسخوان به هوای آن علوم انسانی را انتخاب می کنند. این جذابیت وکیل شدن با دیدن یک فیلم ساده یا شنیدن این جمله ی کلیشه ایِ، من فقط در حضور وکیلم حرف می زنم ، به راحتی آب خوردن در ذهن خیلی هایِ دبیرستانی شکل می گیرد. خصوصیت های عدالتخواهانه ی نوجوانی، دوست داشتن گرفتن حق خود از دنیا، " این ها نگاه های یک نوجوان است زیاد سخت نگیرید که چرا ساده است" و البته یک بودنش ، تاپ بودنش است که می شود انگیزه برای انتخاب این رشته و تلاش برای قبول شدن در آن.
اصولن بچه هایی که عشق حقوق می شوند تن به هر خواری، دانشگاه، موسسه یا پیام نور " این سه تا خیلی با هم فرق دارند ها، تو را سر جدتان موقع انتخاب رشته دقت کنید، یادم بیندازید، یک بار از تفاوت هایشان بنویسم و عواقب تحصیل در هر کدام شان را بگویم " و مسیری می دهند تا مثلن دانشجوی رشته ی حقوق شوند. در حالی که در شهر خودشان با رتبه ای که آورده اند می توانند حتی روزانه ی یکی از بهترین دانشگاه های شهر یک رشته ی معمولی بخوانند که به مراتب، آینده ی روشن تری خواهد داشت چه لحاظ کاری و چه از لحاظ ادامه ی تحصیل. این یک واقعیت تلخ است، فقط نمی دانم چرا هیچ کس توضیحش نمی دهد به نوجوان های بنده خدای علوم انسانی. شاید هم می دهند درست نمی دهند، قانع نمی کنند، مثلن دستوری می گویند فقط دانشگاه های تهران را انتخاب کن، خب بچه است، به تو هم که رفته باشد یک مغرور تمام عیار است، آنوقت نتیجه اش چه می شود، صد در صد درست از آب در نمی آید، باید حرف زد، با منطق، استدلال تا بچه ی عاشق قانع شود، بپذیرد.
سختی های قبول شدن، رفت و آمد، درس خواندن در رشته ی حقوق یک طرف قضیه است و ماجرای اسفناک بعد از فارغ التحصیلی در این رشته یک طرف دیگر. بعد از فارغ التحصیلی، به اصطلاح لیسانسیه ی حقوق این سوال را از خود می پرسد که من حقوق خوان بعد از چهارسال درس خواندن در بهترین رشته ی علوم انسانی با آن سابقه ی طولانی درسخوان بودن که سرجمعش می شود شانزده سال، حالا جهت پیشبرد زندگی ام و انتخاب یک شغل مناسب که در خور شان این تلاش باشد، چه باید بکنم؟
جواب این پرسش ،بعد از کلی صغری و کبری چیدن در متن ، می شود موضوع اصلی ، اینکه قرار است چه بلایی بر سر حقوق خوان ها بیاید، این نجوای دورنی، این حدیث نفس منطقی و سوال بالا کاملن درست و به جاست. اما متاسفانه پاسخی که برای آن وجود دارد کاملن غیرمنطقی، مسخره، بی شرمانه، خلاف عقل و شرع ، اخلاق و هر امر مثبت دیگری است که به ذهنتان خطور می کند، آن پاسخ غیرمنصفانه این است، آقا یا خانم لیسانسیه ی حقوق که تعدادتان براساس آمار صدهزار نفر است، شما باید در یکی از آزمون های قضاوت، وکالت، سردفتری ازدواج یا اسناد شرکت کنید و ما از بین شما در هر عنوانی پانصد نفر را گزینش می کنیم که جمعش می شود دوهزار نفر، البته ناگفته نماند که این آزمون ها ممکن است هر دوسال یکبار هم برگزار نشود، یا بعد از چندسال یکی از آن ها برگزار شود، اصلن هر سال هم که برگزار شود در تمام عنوان ها هم برگزار شود، این چه منطقی است بین دوهزار نفر و صدهزار نفری که هر سال هم تعدادشان افزایش می شود؟ اصلن آزمون این وسط چه معنی دارد؟ به چه دلیل باید برای وکیل شدن یا سردفتر شدن محدودیت وجود داشته باشد؟ مگر برای فارغ التحصیلان رشته عمران محدودیت نفر قائل شده اند؟ یا نه هر فارغ التحصیل عمرانی می رود در آزمون نظام مهندسی شرکت می کند، قبول که شد، مهر نظام مهندسی اش را می گیرد و می رود دنبال زندگی اش و کارش. یا مثلن برای دکتر ها کسی تعداد قائل شده است؟ که پانصد نفر یا هزار نفر یا کمتر یا بیشتر؟
آخر این چه منطق و بلایی است که عده ای سالوس صفت بر سر بهترین های علوم انسانی در می آورند؟ این چه منطقی است که می گوید به ازای فلان تعداد نفر جمعیت یک شهر ما نیاز به دفتر ازدواج یا اسناد یا وکیل داریم؟ مگر شمای بالا دستی می خواهید به اینها حقوق بدهید که تعداد انتخاب می کنید؟ هر سردفتری یا وکیلی که هزینه ی خرید یا اجاره ی دفترش و کارکنانش با خودش است ، مگر از بودجه ی دولتی می خواهید به اینها حقوق بدهید که برای خودتان حق قائل شده اید و محدود کرده اید تعداد وکلا و سردفتران شهر را؟ به نظر من این رفتار کثیف هیچ دلیلی برای دفاع از خود ندارد، یک محکوم بالذات است، هیچ دلیلی ندارد جز اینکه عده ای به دنبال کسب درآمدهای گزاف هستند، عده ای به دنبال انحصاری کردن این مشاغل هستند، بدون آنکه فکر کنند چه بلایی بر سر فارغ التحصیلان باهوش، با استعداد و باحالِ رشته ی حقوق می آورند.
این رفتار کثیف و برخورد ظالمانه باید برچیده شود، و این امر ممکن نمی شود جز با تلاش دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته ی حقوق، نیاز به یک همت و پویش منسجم دارد، یک حرکت مقتدرانه برای دفاع از حقوقِ حقوقی ها!
اگر برای وکیل شدن یا سردفتر شدن نیاز به آزمون هم باشد، فقط باید یک آزمون علمی با کف نمره ی علمی مشخص باشد، بعد از کسب حداقل نمره ی علمی هیچ بهانه ای مورد قبول نیست برای جلوگیری کردن از حق وکیل شدن یا سردفتر شدن. حقوق قاضی ها مسیر بودجه ای خاص خود را دارد و تا حدودی منطقی هم هست مشخص کردن تعداد نفرات " البته اینجا هم می توانند آنقدر سخت بگیرند آزمون را که اگر کسی دوست داشت بیاید شرکت کند بدون محدودیت نفرات و اگر قبول شد ، قبول شده است دیگر، هزینه ی یک قاضی خوب را دولت باید بپردازد ، باور کنید این شیوه ی انتخاب برای سلامت دستگاه قضا و بازخوردش در جامعه بسیار مفیدتر است " اما دو مورد دیگر انصافن نیاز به هیچ بودجه ی عمومی ای ندارد و صرفن هزینه های شخصی افراد است برای خرید یا اجاره دفتر یا هر مساله ی دیگری، کاملن مستقل بدون نیاز داشتن به هر کمکی از سوی دولت ، با این نگاه محدودیت قائل شدن یک ظلم واضح و آشکار است.
از نگاه من می شود این شیوه ی پوسیده ی آزمونی با انتخاب محدود نفرات را برچید، به هر حال دانشجویان رشته ی حقوق خودشان باید به فکر خودشان باشند، درخواست همه ی دانشجویان این رشته با امضای طومار و ارسال برای رئیس جمهور، درخواست های مکرر از نماینده های مجلس به صورت مکتوب ، دسترسی به نماینده ها در هر شهرستانی امکان پذیر است ، به هر حال نماینده ها باید از حق مردم دفاع کنند، در یک جلسه از مجلس در یک روز تاریخی می تواند این قانون تعداد نفرات ، این اجحاف به معنای حقیقی کلمه در حق حقوقی ها اصلاح شود، با نوشتن های مکرر، با مطلب گذاشتن در این زمینه ، با روشنگری و تبیین موضوع " آنچه حضرت آقا روی آن تاکید دارند "، وقتی مطالبه ی عمومی دانشجوها و فارغ التحصیلان صورت بگیرد، به طور حتم صدا و سیما هم وارد می شود، همه ی این رفتارها و مطالبات به صورت کاملن مسالمت آمیز می تواند صورت بگیرد برای اصلاح یک قانون غیرمنطقی، در کمال آرامش، بدون فحش، بدون درگیری، به هر حال یک نفر باید بیاید پاسخ بدهد چرا این ظلم صورت می گیرد!
چطور است که ما دکتر به تعداد انفس می خواهیم منتهی وکیل به تعداد انفس نمی خواهیم؟ اصلن وقتی تعداد بیشتر باشد مردم حق انتخاب بیشتری دارند، مگر وکیل ها آمده اند که جیب خودشان را پر کنند یا نه حق تضییع شده ی مظلوم را به او برگردانند. چه معنی می دهد وکیلی که قرار است از مظلوم دفاع کند خود در حق هم رشته ای هایش در مقام ظالم قرار بگیرد؟
دانشجوهای حقوق به فکر خودتان باشید، تلاش کنید، مطالبه کنید، بخواهید، با یک روحیه ی جنگاورانه ، مقتدرانه و منطقی در چهارچوب قانون دفاع کنید از حقتان ، از حقوقتان.

 

پی نوشت:

برای پیدا کردن یکدیگر و ایجاد موج ،

این متن را در شبکه های اجتماعی منتشر کنید

نرخ بیکاری در رشته های مختلف و رشته حقوق

نامه ای که حقوقی ها به رئیس جمهور نوشتند

  • علی رسولان

تلناگرام

جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ب.ظ

قدیما تا می گفتن تل! یاد یارُ، گیسویِ یارُ، خوشتیپ کردناش می افتادیم! گاهی اوقاتم وایمیسادیم جلوی این فروشگاه ها هُ ، یه دل سیر تلُ ، غیرتلِ دخترونه رو نگاه می کردیمُ ، بصرمونو به انواع و اقسام صُوریجات ممنوعه روشن می کردیم! " هی، چ دورانی داشتیم واسه خودمون، قدیما ما با چی ها خوش بودیمOo"

اینطوریا بود اون قدیما! البته گاهی اوقاتم که میگفتن تل سریع خودمونو جمع و جور می کردیم یا از حرکت وایمیسادیم که خدای نکرده این تلِ گرام، زیرپامون نباشه! بس که اینا نازکچی¹ بودنُ، زرتی میشکستن! حکایت این تل حکایت قشنگیِ، حداقل الان که بهش نگاه می کنیم قشنگِ، زمان خودشم بدیِّ زیادی نداشت، نازکچی بودن واسه همه بد نیست که، هست؟ بالاخره اقتضای بعضی ها اینِ که نازکچی باشن! مثِ خانوم یا آقایِ ...

اما حکایت تل جدید جدید، که بر خلاف اسمش هیچم گرام نیست، حکایت درب و داغونیِ که اصن درباره اش حرف نزنیم بهتره! فقط یه جمله ی کوتاه بگم که اون تل قدیمی گرام نبود ولی در طول زمان تلگرام شد، اما این یکی تلگرامِ، در طول زمان که بخوره تو سرش، همین الانش تلناگرام! " البته ما هم مث همه ی مجری ها و نامجری ها و همه ی کارشناسان و ناکارشناسان tv در پس هر نقدی می گوییم: درست است که این ناگرام معایبی دارد لکن محاسنی نیز دارد که باید فرهنگ سازی² شود در راستای استفاده ی بهینه از آن!

+به نظر من که تلگرام عمرش رو کرد ، بعد عمری که از ما گرفت، حالا هم میره همون جایی که بقیه هایِ قبل از اون رفتن! چن وقت دیگه هلو³ که بیاد دیگه کسی اسمی هم از این ناگرام نمیاره! میگن هلو مث هلو میره تو گلو! فقط مواظب باشید نپره تو گلو که خفه بشین ها! باشَد؟ چون هیچ فرقی نمی کنه تلناگرام باشه یا هلوی مجازی، این بی ثباتی و تغییرات زود هنگامُ ، بحث هایِ الکیُ، پیام های خنده دارُ، گریه دارُ، سیاسیُ، اجتماعیُ، فرهنگیُ، کلن کلی هویجوریات مستدامی که میاد واسه آدم توسط این ناگرام ها ، بسیار حالت مزخرف و وقت هدر بده هیست!

من یکی که از این زودی جات متنی، صوتی تصویری اصلن خوشم نمیاد! این بیان جان با همین دامنه ی blog.ir برای من بسیار دلچسب تر از هر جای دیگه ایِ تو این مجازآباد حقیقیِ.

نظر شخصی:

تا آدم از جو اینجور چیزا در بیاد

تو بی هوایی جو نابود شده رفته!

۱.کاملن اصفهانی است، یادگار جمالی که الان اهواز

۲.عادت سازی جهت فرهنگ سوزی

۳.پیام رسان Peach

  • علی رسولان