بی موالاتی
وقتی شاکله ی زندگی ات را بر محور بی توجهی بنیان نهاده باشی، دیگر چه فرقی می کند مطالعه کردنت سهل انگارانه باشدُ نتیجه اش بشود مجموعه ای از مفاهیمِ بدون فایده علمی و عملی یا زندگی ات باشد به طور کلی، آنطوری که همه چیز را روی فلان موضع دایورت کنی، آن موقع همه چیز را با یک دید سطحیِ سطحی می بینی ، همه چیز ساده است، همه چیز برایت مثل یک اسفنج است ، نرم است حتی اگر آهن باشد سخت باشد سنگ باشد.
همیشه حس می کنی با یک مجموعه ی آبی طرف هستی بدون آنکه متوجه باشی که اگر همه چیز هم آبی باشد خودت که خاکی هستی ، نیستی؟
بی موالاتی یعنی تفکر اسفنج دارِ غیرخاردارِ همه نرم بین! طعم این تفکر از نظر من انجیری است، دانه دانه ی غیرقابل بخشش است، مخصوصن در مواجهه با سرسختی ها، فکر کن دقیقن هنگام رسیده شدن ، بی خیال از همه جا خودت را از شاخه ای که باید توجهت را به آن بیشتر کنی ، رها سازی و با مخ به زمین برخورد کنی، بی موالاتی یعنی همین بی توجهی های شاخ دار.
پ.ن
یکی سوال کرده بی مبالات یا بی موالات
لغتنامه ایش بی مبالاتِ ولی مردم هر دوش رو میگنُ می نویسن!