مظنون
شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۲۸ ب.ظ
از زمین و زمان، دلش خون است
ورژنِ بی قرارِ مجنون است
پشتِ هم گریه می کند، انگار
چشم هایش به اشک مدیون است
آن چنان آه می کشد که نگو
آه از آن دلی که محزون است
آب رفته تنش، شکسته شده
او به امداد شهر مظنون است
قرن ها می شود که می گویند
مرگ در راه عشق قانون است
هفده_اردیبهشت_۹۵
"۲۵:'۴۳: ۲۲