علی رسولان

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقدس» ثبت شده است

به رنگ و بوی شطح

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۵۷ ب.ظ

به سرزمین دلم که نگاه می کنم، تمام فصل ها و تمام رنگ ها را می بینم! بسیار خوشحالم اینجا خبری از حصار و مرز نیست! شاید از نگاه تو این بی ثبات ترین سرزمینی باشد که در جهان وجود داشته باشد و من بی شرم ترین حاکم زمین، آنگاه که به چشمانت نگاه می کنم و حرف از ماندن می زنم.

حالا تو بیشتر از هر کسی می دانی که در سرزمین من بلال آزادانه اذانش را می گوید و الکسیس در حال دادن به عمو جانی آه می کشد! چقدر شیرین بود هر بار که شگفت زده می شدی وَ بلند می گفتی الله اکبر آنگاه من آرام زمزمه می کردم لا اله الا الله وَ در میان همین اذکار مقدس بو‌‌‌‌د که دوست داشتم با تمام وجود تو را بکنم. و با تو نمازم را  روی تخت بخوانم اما با رکوعی عمیق تر و سجده هایی طولانی تر
‌‌‌‌‌‌‌
مطمئنم وقتی در حال خواندن این متن هستی با تمام وجودت می خندی! و بیشتر از همیشه تاسف می خوری که با دیوانه ای مثل من هم پیاله هستی. و من قبل از این تاسف خوردن تو با لب و لوچه ای آویزان به سرزمینی فکر می کنم که هیچ گاه روی آبادانی را به خودش نمی بیند
‌‌‌‌‌
می دانی هیچ چیز برای من شگفت انگیزتر از این نیست که من تمام خانه های قدیمی سرزمینم را تخریب کردم و تو را بردم روی بام شهرم تا با چشمانی باز تمام پستی و بلندی ها را ببینی و با دقتی تمام با این حاکم رئوف آشنا شوی اما تو با چشمانی از حدقه درآمده به من گفتی که در کوچه پس کوچه های این سرزمین تاریک نمی شود نفس کشید و حس می کنی که گم شده ای هستی در دل ظلمت چنان یونس در شکم نهنگی غول پیکر!

و این سرگشتگی تا آنجا پیش می رود که با عصبانیت تمام به من می گویی اصلا دوست ندارم یکی از تجربه های تو باشم. و دقیقا همین جاست در همین لحظه و همین سکانس که من به گُهِ تو حسادت می کنم و حس می کنم شاشت ارزش وجودی بیشتری نسبت به من برای تو دارد، و البته که من هم با تو هم نظرم و حتی فراتر از تو تا آنجا که مدفوع و ادرار تو را می پرستم، چون بخشی جدا شده از تویی هستند که عمیقا دوستش دارم

  • علی رسولان