پ َ ر پ َ ر
دقیقن همون شبی که می خواستی بنویسی پ ر و ب ا ل ی نمونده ، پ ر پ ر شدم! دقیقن همون شبی که تصمیم داشتی نق زنانه بنویسی، دقیقن همون شبی که روزش پر از حالِ بد بود، دقیقن همون شبی که می خواستی با این مقدمه نوشتن رو شروع کنی: جهان موهای بافته شده اش را مو به مو باز کردم، گره های کور را کنار زدم و هروله کنان هم شانه ی باد در پیچ و خم آرمیتاگونه ی موهایش به دنبال راهی برای حل مسأله ی عشق بودم ...
دقیقن تو یه شبِ ضد حال، یه اتفاق خوب هُلُپی افتاد وسطِ پذیراییِ آشفته ی دل، و این اتفاق خوب چیزی نبود جز یه کادوی با تأخیر به مناسبت جشن تولدم! اینجا بود که به خودم گفتم چ خوبه که بعضی اوقات بعضی ها سر موقع ، دقیقن اون موقعی که باید باشن نیستن! و اینکه هر شری حکمتی داره " البته از نظر من شر نداریم ، فک می کنیم شر هست " بنابراین شر حکمت دار هم نداریم فقط حکمت داریم.