علی رسولان

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کَ سَ بَ» ثبت شده است

کَ سَ بَ

شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۵۹ ب.ظ

طرف نوشته زده سر در مغازه اش ، فلافل دوتومن! تو هم خوشحال میشی که ، بح بح دو تومن چ خوب! سرخوش و مستانه میری تو ساندویچی که چن تا فلافل بزنی یهو می بینی صاب مغازه کاغذ چسبونده ، فلافل با گوجه سه تومن ، فلافل با گوجه و خیارشور چهارتومن ، فلافل سه قرصه با خیارشور و گوجه پنج تومن ، فلافل با همه ی اینا همراه سس شیش تومن ، هیچی دیگه فلافل رو هم که بدون اینا اصن نمیشه خورد ، اصن فلافل بدون اینا فلافل هست آیا؟ نیست دیگه ، تو همین حالِ بی حال، کلی فلسفه میبافی تو ذهنت در رابطه با این طرز نوشتن فلافل دو تومن! و مدام به کوفت شدن ذوقت برای خوردن فلافل ارزون فکر می کنی! 

سیر که شدی از این تو پاچه رفتن فلافل دوتومنی ، قدم زنان داری تو خیابون سیر می کنی که می بینی یه لباس فروشی شیک و پیک کاغذ چسبونده انواع شلوار و پیراهن و بلوز و کاپشن و بافت و زیر شلوار و رو شلوار چ ورزشی چ خونگی چ مجلسی فقط ۳۰ هزار تومن! تا این نوشته رو می بینی یه بشکن ریز می زنی و برق از چشات میزنه بیرون و خند رو لبان میری تو مغازه ، وارد شده و نشده می بینی اون گوشه ی مغازه دقیقن اون تهِ ته های مغازه یه سری لباس رو هم ریخته انواع و اقسام ، اونم چه جور دقیقن اینجور که انگار داده باشی شون به جناب اسب یه دل سیر جویده باشدشون ، چهار تا دمپایی ام جلوش گذاشته ، دوتا هم از این تی شرت گل منگلی، سه تا صدتومنیا آویزون کرده دور و برش ،  بالاشم زده #حراج_واقعی ، اونوقت چهار طرف دیگه مغازه لباس چیده زیر دویست تومن اصن اونجا نیست می فهمید چی میگم! زیر دویست تومن نیست! 

و البته تر می دونید که ضایع است دیگه به هوای حراج بری تو مغازه بعد هیچی ام نخری ، اون لباس حراجی ها رو هم که نمیشه خرید پول تو جوب ریختن ، مجبور میشی یه چیزی بخری که حداقل پرستیجت رو حفظ کرده باشی ، وَ پرستیج حفظ کردن همان و برق از سه فاز وجودت پریدن همان.

از این مدل فروشنده ها تا دلتون بخواد هست، تو این مدل دستنوشته ها هم تا دلتون بخواد بیشتر ، از دو تا بخر سه تا ببر بگیر تا آف هایی که واقعن آفن ، یعنی اصن وجود خارجی ندارن کلن خاموشن خاموشِ خاموش

امیدوارم هیچ وقت گذرتون به اینجور جاها نیفته ، هیچ وخت هیچ وخت.

  • علی رسولان