تاریخ می فهمد!
يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ
حتی روایت کـردن این مـاجرا سخت است
انگـــار او از ایـن منِ دلگــیــر می ترسیـــد
بــعــــد از ورود بچه هـــای امنیـت یـک آن
جو بهـــارستــــان شدیـــدا ملتهـب گردید
بــا زور بـا تهـدیــد از هم دورمــان کــردنــد
مثل همیشه یک نفر می دید و می خندید
تـاریـخ ثــابت کرده رســوا می شـود نافرم
هرکس خیانت می کند،یک روز بی تردیـد
من بـــا تحصن حرف هــــایــم را زدم امــا
بغض و تعصب مشت بر افکــار من کوبـیـد
حســاسیــت دارم به خاک کشـورم ایــران
ای کــاش این را دولت تدبیــر می فهمیــد
یازده مهر نود و چهار
خودم و کارهام رو معرفی کنم که بگم از روی هوا و بی اطلاعی و شنیده هام حرف نمی زنم بلکه از روی آمار داده و دیده هامه ؟
از ۱۳۸۶-۸۸ بگم؟ اقز قبلش بگم ؟
از حساب ذخیره ارزی بگم؟
از بزرگترین حجم وواردات در تاریخ کشور بگم ؟ (با ارز های نفتی)
و خیلی چیزهای دیگه و بعد بگم اینا که مال قبل ۱۳۸۸ هست. بگم که تعجب می کنم به استاناد کدوم مشاهده ای یک نفر می تونه بگه ما در فاصله ۸۸-۱۳۸۴ زمینه های جهش داشتیم ؟ (بعد از بیرون آوردن اثر درآمد نفتی که خارج از اراداه همه و به دلیل افزایش قیمت جهانی بود )
و خیلی چیزهای دیگر
و اینکه تنها یک قطع نامه سازمان ملل متحده بعد از ۱۳۸۸ تصویب شد. و چهار قطع نامه قبل از اون بود. :| و ...
احجمدی نژاد کشور رو بد اداره کرد! خیلی بد! (این معناش این نیست روحانی داره خوب اداره می کنه ها ) و از منظر من (من سوادم اقتصادیه ) این بد اداره کردن خیلی بیشتر از دوره دوم در دوره اول بود.
در دوره دوم فقط لباس درآمد سرشار نفتی دولت از تن اقتصاد دراومد (یا به واسطه کاهش قیمت نفت، یا کاهش تولید (دقت کنید نه فقط کاهش صادرات دارم می گم تولید!!، یا به واسطه وصول نشدن درآمدها )
و اما بعد ماجرای ستاد فاطمی و قیطریه که هیچ
نمی دونم چه قدر با بچه های دانشگاه تهران ارتباط دارید.
بین کسانی که در از کوی بردند منفی یک ... (وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه نه ها !!! یک یک ساختمان دولتی شناخته شده در مرکز شهر تهران) (تو ماجرای ۸۸) یکیشون رو که می شناختم افغانی بودی، دستش از سه جا به علت کتک خوردن در همون مکانی که عرض کردم شکسته بود می دونید چرا برده بودنش؟
یکیشون ...
مگر فقط یک دانه ماجرای ستاد قیطریه بود؟
اما من به دلایل بسیاری نمی تونم این بحث رو ادامه بدم. مهم ترینش اینه که دارم تو این مملکت زندگی می کنم و آدمی که با هویت حقیقیش می نویسه نمی تونه هر چیزی رو بنویسه. دلیل دیگه اش اینه که واقعا نمی دونم این بحث ها به کجا می تونه برسه . و دلیل سومش اینه که برای خودم ماجرا احساسی می شه و نمی خوام واردش بشم چون بالاخره احساس روی انصاف اثر می گذاره و «آّ اگر از پس امروز بود فردایی»