تلاطم در وحدت
آهسته یا تند از کنار یکدیگر می گذرند، بی آنکه بدانند هر کدام به چ فکر می کنند و به چ فکر نمی کنند! گاهی نگاها در هم می غلتد و گاهی در هم می رود!
چقدر بد است که می شود گذشتُ ندید! می شود گذشتُ نپرسید! می شود... چقدر می شود های ناپسندی است این روال در هم آمیخته ی زندگی جعمی مان!
تلاطم در وحدت یعنی من، یعنی تو! یعنی مایی که در عین مائیّت، و داشتن نخ تسبیحی که دانه ها را به یکدیگر متصل می کند اما پیچیده است در تفرق هایی که تشخص دانه هایش را زیر سوال می برد! آنقدر که تشخیص را سخت می کند! و آدمی را دچار اشتباه! بی آنکه بخواهی محو می شوی و بی آنکه بخواهی زنده باشی میمیری!
سیاه و سفید ! رنگ در رنگ ! سیاه در رنگ ! رنگ بی جامه ! سفید در تحیّر ! ذات بی عرض و عرض بی ذات ! چنان مزین نموده است جمعیت مستدام در یکنواختیِ اندیشه را که حتی پای پیاده گزیدن پرند تا پردیس هم پاسخی را متبادر نمی کند برای این در هم آمیختگی ! چ برسد به پیاده روی از بلوارِ به خیابانِ ، و این را آشنایان پیاده روی خوب می فهمند ! خوب می فهمند تحیّر بعد از زوم را! تحیّر بعد از خیره گی ، بعد از خیره سری را !
به خطوط بالا که نگاه می کنم نمی دانم اصلن اینقدر تعجبناکی لازم است یا گرم شده ام و ناشیانه ! می گذارم، با این حال می گذارم. می گذارم و می گذرم از ورود به لایه های مدرِک عاجز و مدرَکی که خویشتن دار است اما نا پای دار، خواهان است اما محصور، محسوس است اما مخفی شده. و می شود مادام شد،
می توان مواج و پر خروش چنان دریایی که در تسخیرُ اسارت طوفان است، به صخره های نانشکن ذهنی برخوردُ برگشت! و پی در پی واژه ای را علم کردُ بر جهل جمعی یا غفلت جمعی یا هر یاچیِ دیگری کوبید...
اما منِ مانده در این تلاطم از همین ما یادگرفته ام که مقصود کوبیدن نیست، هر چند که این مدعی به لفظ باشدُ در عمل نا!
در این تلاطم هر کس به هر کسی! سکون فرض است بی آنکه به سکوت منجر شود، بی آنکه مسیر ادب فراموش شود، بی آنکه مثل شد ، مثل بعضی ها! بعضی، ها، بعضی هایِ مدعی ادب!
+
همیشه جمله ی خاصی برای گفتن داشت
تشکـــرات به چشمـت، 3پـــــاس، مملولـم!
#علی_رسولان
ممکنه دوباره بفرستید ؟
این قدر عجیب بود یادم نمیماند، تو ایمیل ها هم پیدا نکردمش