خسرو و شیرین
قبل از هر چیز باید بگم که از فرهنگ خودمون اندازه ی سالیان بسیار دور و درازی دوریم! واقعا با داشتن چنین منابع غنی و پرباری چه از لحاظ هنری و چه از لحاظ اخلاقی و اجتماعی، چرا اینقدر پیش پا افتاده و سطحی هستیم تو این روزگار قابل بررسی هستش شدید!
خسرو و شیرین سروده ی نظامی چیزی حدود هشتصد سال پیش نوشته شده! هشتصد سال! واقعا حیرت آور، تصویرسازی های بکر و فوق العاده. می تونم قاطعانه بگم که هنوز هم تو خیلی از فیلم ها استفاده نشده، یه جورایی خیلی از صحنه هاش کپی پرداری شده و به خورد ملت ها داده شده، یکی از همین صحنه ها، اون موقعی هستش که شیرین از پیش مهین بانو فرار می کنه و به سمت مداین میره به شوق دیدن خسرو و خسرو هم از دربار پدرش هرمز رانده شده و این دوتا همدیگه رو درحالی که شیرین درحال شستن بدنش تو یه چشمه است می بینن، خب این از اون تصویرهایی هستش که تو خیلی از فیلم ها تکرار شده. خب خیلی هاشم مثل جایگزین کردن هایی که شکر انجام میده و کنیزهاش رو روونه ی تخت می کنه و که با خسرو هم همین کارو کرد! یه جورایی خیلی بکر و دست نخورده است.
البته تر که من می دونم واقعا چه جوری میشه که نظامی این مطالب رو می نویسه تو داستانش، کمی بخوایم نسبت به مقتضیات زمانه حرف بزنیم و جامع نگاه کنیم، تو دوره زمونه ای که تمام هنر تو نوشتن خلاصه می شد، و خبری از سینما و فیلم سازی نبود، یه جورایی شعر و نوشتن یکه تاز تمامی عرصه ها بوده، خب خیلی از بیت ها، فضاسازی ها، اصلا مطابقت با اون چیزی که جا افتاده برای ما نداره، منظورم تو فیلم سازی هستش! و صد در صد که اگه نظامی الان می خواست همین اشعار رو بنویسه به طور قطع نمی تونست مجوز نشر بگیره، چه برسه که کسی بخواد فیلم این داستان پر از شگفتی رو بسازه! اینجا لازم هستش که این نکته رو یادآوری کنم جهت امانتداری و عدم اجحاف در حق نظامی و اونم اینه که دقیقا در بدترین حالت از تصویرسازی ها از لحاظ جنسی! می تونم بگم که یک نکته ی بارز اخلاقی مثل پتک تو سر مخاطب می خوره! و چه بسا ابیات پر از حکمت و آموزنده پشت سر هم میااد! و اینم بگم که شروع خسرو و شیرین با حمد و ثنای پرورگار و پایانش نعت حضرت محمد و صحبت از معراج! و این نشون میده که نظامی یک هدف گزاری دقیق انجام داده و اینکه صرف محدود در کردن هنر در یک چارچوب خاص نه تنها نمی تونه کمک کننده باشه بلکه می تونه مضر باشه و از خلق آثار باشکوه جلوگیری کنه
جالب بدونید که خسرو توسط پسرش شیرویه که پسر مشترک بین خسرو و مریم دختر شاه روم بود، کشته میشه! و نظامی در پایان داستان یکی از علل بدبختی ها خسرو که به طور ضمنی همون خسرو پرویز هستش رو پاره کردن نامه ی رسولی می دونه که فرستاده ی خدا بوده، این عمل زشت رو هم به غرور پادشاهی خسرو که از صفات رذیله هستش برمی گردونه!
جالبترین موضوع در ارتباط با عشق خسرو و شیرین! اصرار شیرین به انجام عمل زناشویی بعد از ازدواج و اینکه عمل خارج از این حالت رو خلاف عفت و مایه ی آبروریزی خودش می دونه! اینجاست که هنر نظامی در پرورش دادن این موضوع به خوبی مشاهده میشه، اینکه شما با خوندن خسرو و شیرین علاقه مند می شید به جای داشتن رابطه های مختلف با افراد مختلف، یک رابطه ی باثبات و شیرین رو تجربه کنید. البته خیلی سوالات درباره ی عشق خسرو به شیرین، با توجه به تعدد ازدواج و رابطه هایی که داشته پیش میاد و خب نظامی در یک فصل مجزا و گفت و گوی یا بگیم مناظره بین شیرین و خسرو بهشون می پردازه، حالا اینکه این جواب ها چقدر قانع کننده باشه از یک مخاطب تا مخاطبی دیگری می تونه متفاوت باشه.
یکی از نکات دیگه ای که برای خودم جالب بود و حتما برای شما هم جالب هستش اینه که معمولا شیرین با فرهاد میاد در رابطه با عشق! این در صورتی که شیرین به طور دقیق توجه خاصی به فرهاد نداشته، چون شیرین عاشق خسرو بود و عشق دیگه ای به چشمش نمی یومد! و فرهاد بود که عاشق شیرین بود و از هجر این عشق هم سوخت و البته تر که کلا از چهارصد صفحه شعر ، فقط ده صفحه اش مربوط به عشق فرهاد هستش ولی اونقدر این عشق گیرا و مجذوب کننده است که تاثیری چنان شگرف روی ادبیات ایران گذاشته! و نکته ی امروزیشم اینه که دخترا واقعا عاشق کی میشن عایا؟ اینکه شما عاشق خسرو ای بشی که از لحاظ مال و منال و چهره واقعا جذابیت داره، و در حالی که بارها ازدواج کرده و رابطه داشته باز هم نتونی از عشق ورزیدن بهش دست بکشی؟ و معشوقی چنان فرهاد رو نادیده بگیری در حدی که فقط با شنیدن خبر مرگ معشوقه اش خودکشی می کنه و زندگی کردن بعد از معشوقه اش رو تحمل نمی کنه! دقیقا می تونیم نهایت عشق و بی منطقی فرهاد رو همین جا ببینیم که حتی فرصت بررسی صحت با کذب بودن خبر رو هم به خودش نمیده! معنای حقیقی عشق دقیقا همینه! و تصریح و شاهد مثال حرف من همون مشورت ندیمه های خسرو هست که می خواستن با این خبر فقط وقت کُشی کنن تا تو مسیر کوه کندن فرهاد اخلال ایجاد بشه! حتی تصور مردن فرهاد هم به ذهنشون نرسیده بود.
به طور دقیق آسیب هایی که شیرین از عشق خسرو دید و آسیب هایی که خسرو از عشق به شیرین، برمی گرده به نگاه مادی هر دو نفر به همدیگه! عشقی که صرفا به صورت جسمانی شکل گرفته! وصف های شاپور از شیرین برای خسرو و نقاشی کردن چهره ی خسرو برای شیرین توسط شاپور!
انتخاب دو اسم شیرین و شکر هم برای خودم خیلی جالب بود، انگار نظامی دقیقا قائل به همین مراتب مختلف عشق هستش، شیرین یک حالت معنوی و یه طعم هستش که وقتی منسوب به چیزی بشه میشه شیرینی و در این انتساب شکر هم زیرمجموعه ی شیرینی هستش و از لحاظ مرتبه پایین تر از شیرین قرار می گیره و خسرو دقیقا به شکر دل می بنده و خودش رو درگیر این عشق سطحی می کنه!
اگه بخوام بنویسم از گوشه ی گوشه ی این مثنوی میشه حرف زد و نوشت و سیر هم نشد! و هر قدر هم می نویسی بیشتر تاسف می خوری که کجا بودیم از لحاظ فرهنگی و هنرمندامون چه کسانی بودن و این روزها اطلاق هنرمند به کی میشه و دچار چه تنزل وحشتناکی از لحاظ اعتبار هنری شدیم! کتابی که هنوز هم بعد از هشتصد سال انسان مدرن رو به وجد میاره در مقابل آثاری که متعلق به امروز ولی حتی برای یک خط هم ارزش حرف زدن ندارن.