پنجشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ب.ظ
فرقی بین برگ های بی درخت با درخت های بی برگ نیست! وقتی هر دو مأیوسند از ورود به عرصه ای به نام شکفتن! برگ ها زیر پای کفتران عاشق له می شوندُ خش خش کنان می نالندُ گردن شکسته نگاه می کنند به خنده های آنهای عاشق، و درخت ها چوب می شوندُ می سوزند تا اتاق خواب گرم بمانَ دُ! چای قند پهلویِ لب سوزِ خوردنی دم بکشد.
و این همان طبیعتی است که آدم ها می خورندش و این همان طبیعتی است که آدم ها را می خورد ...
.
پاسخ:
سوژه هست حال نوشتن نیست
من هم شما را
پاسخ:
بله پیشنهاد خیلی خوب
و شما کولاک کردین تو این زمینه و معرفی کتاب ها
پاسخ:
چقدم با ربط
خداقوت سید
پاسخ:
سلام
چ کامنت خَشی
امشب یه لذت حال به هم زن نصیب من شد ، چ طوفانی هم ب پا کرد
پاسخ:
همون که شما می گید زیست بشر خیلی ها ندارن ها!
به دور و برتون نگاه نکنید
البته باز برمی گرده چ تعریفی از زیست داشته باشید
...
خوبِ در دسترس و کار شده و موجود بهتر از عالیِ رویایی ناموجود هستش! " اشکال کار ماهاست ها بیشتر بهش دقت کنید"
پاسخ:
نصیبم شد میذارم حتما
شما هم بدعایید بیاد شکلکتون هم باحالِ
پاسخ:
آی که دارید دروغ میگید الان!!!
پاسخ:
سلام
الان دقیقن خِشانت هستش یا خَشانت ؟ oO ):)
خیلی کامنتتون رو دوست داشتم
منم با نظرتون موافقم اینکه آدم بدونه کجاست و چی کار داره می کنه ، اینکه مطمئن باشه وظایفش رو انجام داده ، و حس همون بچه ی زرنگ کلاس رو داشته باشه که مشق هاش رو واسه دیقه نود نذاشته و مرتبُ به موقع و به وقت به وظیفه اش عمل کرده
آدمی که اینطوری باشه دیگه خیلی از حس های بد سراغش نمیان
اما بیشتر اوقات آدم وظیفه اش رو نمی شناسه = بدترین اشکال
خیلی مواقع وظیفه اش رو می دونه و خلافش رو انجام میده = بدترین رفتار
اونجاهایی که خدا تا حدودی از دسترس خارج میشه و دیگه آنتن نمیده همون وقتایی هستش که لذت هاشم حال به هم زن میشه، موقتی و درهم برهم
برای شما هم همیشه تر
پاسخ:
مث کدوم متن
من هیچ وقت هم چین حسی نداشتم به متن های کتاب درسی هامون
پاسخ:
روز شکفتنشونم از خوبی هاش گفتیم خب! امروزم روز مرگشون هست
پاسخ:
موافقم
منتهی متن بر اساس هست ها نوشته شده نه بر اساس بایدها
و تذکرتون به جاست هر چند واقعیت ها هم اکثر اوقات ناخوشایندند
پاسخ:
بدبختی اصلی، که همون به او نرسیدن هستش و حرف مهم و درونی متن
اما این تجهیز شدن و رفاه
اینجوری که خیلی ها بهانه خواهند داشت برای نرفتن و نشدن ...
پاسخ:
خب شما هم لینک پیشنهادی خودتون رو بذارید تا به اشتراک بگذارمش
گفتن نظر هم شرمندگی نداره داره ؟
پاسخ:
سلام
چرا بگین
نهی از منکر ننوشتن هستش این تذکرهای شما و کلی ثواب هم میبرید فقط خودتون خبر ندارید
حوصله اتون کجا رفته ، از دهه ی شما انتظارها داریم
پاسخ:
منم با همین فکر که تمام لذت ها رو زیر سوال می بره مشکل دارم!
حتی فکر کردن به آنهایی که در آن سر شکم به زمین می چسباند و اینکه چرا او آنطور و من اینطور؟ اینکه در این مسیر رو به فنا چ می شود ما را و این همه حرصُ جلزُ ولز
اعتراف شما هم بسیار لذت بخش بود و قابل توجه شکفتن گل تو زمستون
پاسخ:
مشتق شده از جلوه ی مینایی عشق است
چشمانِ پر از مهر و نگاهی که تو داری
از این مدلی ها منظورتون هست آیا؟
پاسخ:
خواهش
همین کوتاه نوشت هاست که می مونه وخونده میشه
البته
توسط شما :)
پاسخ:
خب درخت خشک شده ریشه هم که داشته باشه دیگه فایده ای نداره جز همون هیزم شدن ، حداقلش اینه که اطلاعات من این رو میگه
"وقتی هر دو مأیوسند از ورود به عرصه ای به نام شکفتن!" منظور همین درخت خشک شده است دیگه است نیست؟
پاسخ:
خب فرقشون کجاست آیا ؟
پاسخ:
اون پاک کردنش که مزاح بود
خواستم میزان نفرتم رو برسونم حتی در حد شباهت
منم یاد این شعرم افتادم الان :
منَُ یاد خودم انداخت
پاسخ:
نه متوجه نشده بودم
روشنفکری!
الان این شبیه اونجوری ها بود :(
الان پاکش می کنم تا دلم خنک شه!!!
پاسخ:
فیلم های خاکستری :)
همون هایی که خط خطای سیاه وسطش میاد :/
پاسخ:
اومدم دیدم
تشکر بابت این همه حوصله و دقت
پاسخ:
و کاش طبیعت با ما دوست باشه !
غم انگیزِ رمانتیک هم تعبیر جالبی بود
پاسخ:
سلام
با خودم گفتم اگه ننویسم میاین و گیر میدین واسه همین دست به کار شدم !
خوب نمی خونید ها می خونید ؟
پاسخ:
همون خط اول حاشیه پردازی هستش
فقط ی کم ؟
من دیگه نمی نویسم :)