جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۲ ب.ظ
له له زنان بی آنکه به پشت سرم نگاه کنم می دوم چونان سگی که دزدی را دنبال می کند! فضای این دنبال شوندگی غروبی است که میان چمن زاری سرخ سینه به سینه ی رودی شراب مسلک در حال خندیدن است! و تو چه می فهمی غروبی که می خندند یعنی چه ؟
حمل این وهم بهت انگیز سخت تر از حمل کوهی است که مانع پیوست من و اوی آبی شده است، چقدر زشت است این یادآوری. نه آبی نه خاکی...
چهار سال نوشتن اشک می شود، شدیدتر از هر آنچه فکرش را کنی و تو چه می فهمی اشکِ رسولان چیست؟ حالا نه اشتیاقی دارم به آمدن و نه اشتیاقی برای شدن، آنچه مانده یک جوی لجن شده است که نه می فهمد شهرداری چیست و نه شهردار را می شناسد! یک جوی، به سبک جوی های سلف! یک جوی که ادبیات محلی مان تهران جوب می خوانَدَش! جوبی که محل ورود فاضلاب هایی از سُنوخ مختلف شده است، از کف و آب دوشِ نجس شده بگیر تا کف و آب سینک! تا مستراحُ...، و من جوبی چنینم آرزوست که حس سخیفم را تعمید دهم در آن!
و من آرام شدم بی آنکه بفهمم چ نوشتم، بی آنکه فکری و طرحی برای نوشتن یا آینده داشته باشم! فقط این را می دانم، کاش می مردم آن وقت دل سپردن ها بیشتر از آنچه اکنون بود بود!
دلم برای حلال هایم تنگ شده است، دلم خسته تر از آن است که بنویسد، شاید نیاز دارد سرش را به دیوار بکوبد! می روم برای کوبیدن ...
.
.
.
...
.
.
+به سبک عمه ریکن
پاسخ:
نشر ناظر به اون نشر بود و نه ناظر به این نشر
به هر حال اینُم نشر رِفته!
عمه ریکن هم جالب بود یوهویی به ذهنم اومدن البته از عمریکن شما بود الهامش
چ الهام تو عمه ای شده
عمه الهام هم اصن اضافه ی جالبی نیست
خواهش
پاسخ:
بله همین طور که پرواز در حال نوشتن این کامنت بود منم اونور مشغول بودم در ارسال مطلب جدید
من خودم بیشتر از هر جایی اینجا رو دوس دارم و هر وقتی ایده ای باشه می نویسم
پاسخ:
اون موقع که شما نبودین تو سفر مشهد خوندم!
خیلی هم خاطره شد
پاسخ:
تلخی عرضی لازم بعضی از متن هاست
خودم هم تصویر غروبی که می خندد رو دوس !
پاسخ:
سلام
خوبِ که این یجوریات ما حال هستش و مقام نیست!
خوب که حال خوب حالِ
و حال بد هم حالِ
میادُ میره
در این مسیر کثرت خیز
پاسخ:
سلام
ریحان 1400
میگما گفتم شاید رفتین 1500 بیاین :)
دعا کنین دیگه
الان بهترم
پاسخ:
بی فرهنگی خودش فرهنگ :)
بیشتر احساس می کنم دلتون سنگین بود که دوتایی اومد
پاسخ:
چ حال مشترکی
امیدوارم دلیلش مشترک نباشه!
شکلات زیاد دوس ندارم ، بستنی بهتره ، آخه شکلات که آدم داغ می کنه
راسی دیوار پیدا کردین، نکردین من ی خوبش رو سراغ دارما!
و نتیجه کنکور چی شد ؟
پاسخ:
الان جز اون گاهی های نمی تونی هستش
مطمئن باشید البته اگه من رو شناخته باشید حتی درصد 20%
پاسخ:
الهی
باور کنید منِ جدیدن خیلی بی حوصله شدم و تقریبن کمتر سر زدم به کسی
حالا این سیستم دنبال کنندگان رو راه انداختم مطلب جدید بذارین متوجه میشم میام سر میزنم حتمن
گردن من از مو باریک تر عذرتقصیر
پاسخ:
همین طورِ
ان شا الله
پاسخ:
50 شایدم 70% شایدم بیشتر
کلن ی جور دیگه ای شدم
اونقدی که نگاهم به اطرافم تغییر کرده
شده ی جوری بشین که حاضر باشین هر کاری بکنین من االان اینطوری ام
اینا که بازیِ
وقتی کم میاری مگه می تونی کاری هم بکنی ؟
پاسخ:
از خدا می خوام
شما هم هیچ وقت مبتلا به همچین حالی نشین
اصن هیچ وقت
آمیــــــــــــــــــــــــــــــــن
پاسخ:
عشق بستنی بودن خوبِ
آدم رو خنک می کنه!
حالا آدرس و مطلب رو خصوصی بذارین برم بخونم!
چرا آدم رو اذیت می کنید هان
پاسخ:
من شدید کم آوردم می فهمید
پاسخ:
من کم آوردم
هنوز هم تو همین حال کم آوردن هستم!
پاسخ:
یادم رفت بگم دیونه هم خودتی
پاسخ:
یه جوری می نویسین که رو سر آدم کلی گردالی سوال دار اینجا میشه
آهان
الان یادم اومد
آره چ خوب یادگاری ای هم هست :)
خیلی فک کردم ها به سرعت این نوشتن یادم نبود
پاسخ:
سلام
از چی شیخ بزرگورا ؟
عیدکم عیدنا
پاسخ:
خوندید یا فقط خوندید؟
پاسخ:
هنوز نشدی
مث اینجوری شدن من
اینجور شدنت
اون روز دیدن داره!
پاسخ:
چ کلمه ای رو هم اشتباه نوشته بودین
پاسخ:
چون می گذرد شما بلاگتون رو بستین آیا ؟
قبول کنین بعضی ها لحظه ها نمی گذره هر چند معتقد باشی بشه!
پاسخ:
نه یادمه
eeman5.blogfa.com
تقلب نکردم ها!
از حفظی نوشتم
نمی دونم چقد درسته
پاسخ:
ی کوبیدن ساده که دیگه این حرفا رو نداره داره؟
پاسخ:
هول ورش میداره کجا میذاره اونوفت ؟
پاسخ:
هیچ کدوم
همون اولین دیوار نزدیک کفایت می کنه
قدرت کوبیدنِ خیلی مهم ترِ
که بعضی اوقاتش دست خود آدم نیست
شما از این کارا نکنین ها
من نیمچه ورزشکار هستم سرم نسبتن محکمِ
کامنتتونو که خواستم تایید کنم فکر کردم اشتباه نوشتین که از کلمه "نشر" استفاده کردین..
بعد برای پست بالایی اومدم، تصادفی این لینک اضافه شده رو دیدم که حس کردم قبلا نبودش..
چهارساعتم فکر کردم عمه ریکن کیه؟عمه تون چرا اسمش اینطوریه؟یا ریکن عمه کی میتونه باشه...بازش کردم بلکه قصه یه عمه پیر و غرغرو و ایناروبخونم...یهو دیدم عه..عمه ریکن بوده!
حالا بنده ممنونم بابت نشر این مطلب...