علی رسولان

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

نقض خصوصیات

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۱ ب.ظ

امروز اومدم به یه دوست جانبازی که تو زمان دانشجویی " دوره کارشناسی " باهاشون آشنا شده بودم بزنگم و روز جانباز رو بهش تبریک بگم! " من با ایشون، خیلی رفیق شدیم اون موقع ها، الان ها هم هستیم، چند روز پیش هم با هم کلی تلفنی حرفیدیم " بعد یه لحظه به ذهنم رسید که به پدر خودم اون روزی که روزش هست تبریک نمیگم یعنی نه اینکه نگم زنگ نمی زنم راحت حرف بزنم بگم بخندم تبریک بگم فقط پیامک میدم اونم با کلی سلام و صلوات که خب چی بگم چی بنویسم چی ننویسم و بالاخره موفق میشمُ می نویسمُ می فرستم.

چه تو هم تو هم شدمطالب! بذارین یه بار از اول بخونم ببینم چی نوشتم، شما هم اگه نخ تسبیح از دستتون در رفته یه بار دیگه بخونین، نرفته هم که هیچی ، نویسنده شما را به ادامه ی خواندن متن دعوت می کند!

آهان، بله دیگه همین فکر کردن به حس و حال مزخرفم یه ایده ای به ذهنم انداخت که اونم اینکه از جانب همه ی هم مدلی هایِ خودم به پدر و مادر ها بگم که...

می بینید تو رو خدا اینجا هم نوشتنم نمیاد، نفس عمیق ، بگم که نه اینکه ما نخوایم مث بقیه ای که به شما زنگ می زنن و کلی خوش بش و این حرفا می کننُ می خندنُ تبریک میگن نخوایم تبریک بگیم ، نه والا، نمیشه نمی دونیم چراها ولی نمیشه دیگه حالا چی کارش کنیم آیا؟ اونا دقیقن مث خود ما هستن نسبت به بقیه، احتمالن پسر دوست جان جانباز من هم همین حس رو داره شایدم نداشته باشه و ممن فقط این مدلی هستم چ می دونم!

و البته اون فکرو این ایده ی متن باعث شد که به دوست جانِ جانبازم زنگ  نزنم امروز! الان هم یه حسِ یه جوری ای ای دارم.

  • علی رسولان

علی رسولان

نقض خصوصیات

نظرات (۲۱)

:-)
پاسخ:
خیلی خوشحالین 
اتفاقی افتاده ؟
اول که پرسپولیس قهرمان نشد اونم بی خودی و الکی ناراحتم 
دوم که جواب دادم
پاسخ:
خجالت بکش واسه فوتبال آدم ناراحت میشه آیا؟
  • باران نم نم...
  • از ما بهترون نیست...
    قشنگ ادبیاتش لوش داد کیه...
    این مدل حرف زدن و پیشنهاد دادن فقط و فقط مختص یک نفره...
    حالا دیگه هویتش لو رفت قشنگ...
    برو نقطه برو با یک آیدی و هویت جدید بیا ادبیاتتم تغییر بده...

    من که گل می خرم با همون لبخنده مامانم هم یک لبخندی میزنن پر از مهر و تشکر...
    اگرم نباشن بعدا بهشون کادو میدم...
    یا بطور مثال من امسال تولدم مصادف شد با روزهای برگزاری اعتکاف ...کنار خانواده نبودم...اومدم همه بهم کادو دادن...البته دونفرم قبل رفتنم کادوهام رو داده بودن...دوستانم هم اومدن مسجد با کیک و کادو...
    کلا این روند کادو دادن و کادو گرفتن رو دوست دارم خیلییییییییی زیاد...
    پیامکای تبریک زیاد دریافت کردم هاااا...دستشونم درد نکنه...ولی پیام کجا و کادو کجا...
    پاسخ:
    چی بگم 
    من که متوجه نشدم کیه ، دوستم ندارم هی فرض کنم ، جون اگه اشتباه کنم اونوقت مدیونش میشم به اونی که فکر می کردم بوده ولی نبوده 

    خیلی خوبه که اینقد صریح میگین کادو دوست دارین و دوستای خوب این مدلی تونم بیشترتر 
    گاهی میخوام مامان رو صدا کنم اون شعر "مادر من مادر من" رو به صورت کاملا ریتمیک براشون میخونم بعضی وقتا حتی آهنگش رو هم می زنم

    برای پدر هم همینطور... فضای جالبی ایجاد میشه

    از هنر شعرت استفاده کنه خصوصا از طنز متناسب با شأن شون بهره بگیر


    برای گل هم تجربه تو ذوق خوردن رو دارم
    اینجور مواقع دو حالت داره یا گل دوست دارند یا ندارند
    اگر ندارند که باید دنبال جایگزین مناسب باشی مثلا وسائل تزیینی یا عطر و روسری و زینت آلات یا مهمون کردن به رستوران یا یه سفر زیارتی سیاحتی
    آقا پولت نمیرسه سر راه که میای خونه یه بربری تازه بگیر با خامه و پنیر و ... یا هر چی دوست دارند یه عصرونه توپ درست کن
    گاهی مادر خونه رو از آشپزی کردن نجات دادن بزرگترین لطف و هدیه هست پیشنهاد میکنم خودت تو خونه مسئولیت غذا پختن رو به عهده نگیریم بهتره چون میزنیم آشپزخونه رو داغون میکنیم و زحمتشون رو دو برابر

    اگرم دوست دارند این کلام ایشون علاوه بر اینکه دارند یاد میدن چطور خرج کنیم یه نوع محبت سنجی هم هست (از بس این موجودات مونث پیچیده هستند) من یاد گرفتم این جور مواقع بگم گل چه ارزشی داره همه دنیا رو بریزم به پات بازم کمه و جبران نمیکنه محبتهای شما رو ... یا مثلا بگم قربون مادر گلم که به فکر جیب منه  یا مثلا بلند بگم آخ پرسیدند چی شد بگم چشم ذوق و محبتم کور شد با خنده و شوخی میگذره میره ضمن این که حرف دلم رو هم زدم

    گاهی اون موقع حرفی نمیزنم ولی بعدا در قالب یه داستان وماجرا یا مثلا وقتی همین اتفاق برای کسی دیگه افتاده که آنها هم شاهد هستند یه طوری گوشزد میکنم

    میدونی چیه واقعیت اینه هم محبت کردن آموزش میخواد هم محبت دیدن
    هم باید یاد بگیرم که به کی چطور و چه اندازه محبت کنم که مطابق میل و خواسته اش باشه هم یاد بگیرم اگر محبتی و ابراز لطفی دیدم چطورجواب بدم حتی اگر باب دلم نبود...


    پاسخ:
    آقایون خانوم ها 
    من فهمیدم نقطه کیه!!!
    آدم نیست 
    از ما بهترونِ 
    نقطه نظراتت تو حلقم 
    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    ایام مبارک

    خب به هر دو زنگ می زدی برادر...البته فرمایش شما را کاملا قبول دارم از این باب که حس مهربانی ما، اونطور که باید و شاید خالصانه نیست که اگه بود نسبت به اطرافیان خودمون هم بود...بلکه بیشتر...
    ولی در صورت مطلب قابل تاملی بود...سپاس برادر...

    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    ببین یعنی زدی تو خال ها! 
    دنبال همین بودم 
    خیلی اوقات همین طوره یه پیام کوتاه ما گاهی بهتر از خیلی تبریکات دیگران " این در مورد خودم هم صدق می کنه"
    همیشه هم نفع مادی نیست ها 
    چی بگم 
    سلام
    خب خیلیا این مدلی هستن، شاید به خاطر احترام و ابهت والدینه مخصوصا بین هم سن و سالای ما... 
    اما خب نباید به خاطر این مدلی بودنمون رابطمون رو با دوستانمون محدود کنیم باید رابطمون رو با پدر و مادرمون صمیمی تر کنیم
    روش جناب . روش جالب و خوبی به نظر میاد

    :))))) این برای نظر وخدایی...

    یاعلی
    پاسخ:
    سلام
    ابهت که واژه همچین سختیِ
    این یه نگاه دیگه ایِ میشه روش فکر کرد 
    آره اگه اجراش کنیم 

    همون خنده دار بود 😃
  • محترَق الزهرا (سلام الله علیها)
  • !
    پاسخ:
    چطور؟
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • مدل هردم بیلِ،هردفعه یجورم!!
    باهرکی هم یه مدل!!
    خیلی مدل بیخودیه ولی من دوسش دارم!!
    :/
    پاسخ:
    اعتماد به نفس زیادی اش خوب نیست ها 
    منم به سن شما بودم اعتماد به نفسم بیشترتر بود ولی خوب نیستا از من گفتن 
    آهان!
    نوشتی مولی یاد شیمی افتادم

    اتفاقا میخواستم در ادامه همین رو بگم
    گفتم تا زنگ بزنی یا پیامک بدی میام و بقیه ش رو میگم منتها کار پیش اومد نشد

    این مسئله را چند سال قبل داشتم خیلی سختم بود  همین حس و حال و همین سوالت رو داشتم که چرا نمیتونم چرا نمیشه حتی حیلی بدتر و شدیدتر

    اما تمرین رو شروع کردم اول تو ذهنم . تصور کردم و ذهنی شروع کردم به راحت حرف زدن و بعد نوشتن . حقیقتا تو این زمینه نیاز به تمرین داریم الان روی بچه های کوچیک هم دارم سرمایه گذاری میکنم که به سن ما که رسیدن اینقدر دردسر و مشکل نداشته باشند.
    حتی تو تمرین ذهنی هم سختم بود اصلا کلمات راحت به ذهن و زبونم نمی اومد چون برام مأنوس نبود خودم خنده م میگرفت و مسخره م می اومد اما ادامه دادم تا عادی بشه و بعد به مرحله اجرای عملی و زبونی وحضوری برسه
    با اون همه تمرین، دفعات اولی که به زبون می اوردم باز هم برام سخت بود اما به مرور درست شد
    دیدم اونقدر که با دوستان ارتباط دارم با والدین خودم ارتباط ندارم سعی کردم فعالیتهای مشترک رو بیشتر کنم همین باعث شد اوضاع کمی بهتر بشه.

    پاسخ:
    مولی کجا؟ شیمی چی میگه؟
    به کی زنگ بزنم و پیامک بدم؟

    خب 
    خوبه که رو خودت کار کردی ، این تمیریناتم خیلی خوبه انصافن که جواب میده 
    خیلی خوب است
    خب به هرحال پدر کلا یه احترام و ابهت خاصی داره که نمیشه همونطور که با دوستان رفتار میکنی باهاشون برخورد کنی...به نظرم اصلا درستم نیست ولی اینکه تا این حدم که شما گفتین سخت باشه هم نیست...برخورد من با پدر و مادرم تقریبا شبیه همه حالا با مامان یه کم راحتتر....معمولا یه جشن کوچک داریم هم تولدشون هم روزشون😊 
    پاسخ:
    همین نظرات نشون میده یه تفاوت دیدگاهی وجود داره 
    اصولن اینجوری جا افتاده که یه مدلایی نباید حرف زد 
    خوبه که همیشه کنار هم هستین
  • باران نم نم...
  • به شخصه زمانهای تبریک مناسبتی بیانی نمی تونم چیزی بگم...
    ازین مدل آدمها هم نیستم که می پرن رو سر و کله ی بابا یا مامانشون و قربون صدقه شون میرن...
    ولی باهدیه خریدن براشون و یجورایی عملی بهشون تبریک می گم...
    مثلا یه وقتایی که دارم میام خونه بی بهانه برای مامان یک شاخه رز سفید می گیرم...با یک لبخند تقدیم می کنم بهشون(اون لبخنده ته تلاشمه هاااااا...خیلی ارزشمنده)
    خودم هم دوست دارم که بجای زبونی تبریک گفتن برام کادو بخرن😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆
    پاسخ:
    کادو خوبه و راهگشاست انصافن 
    گیر کار اونجاست که تو اینجور مواقع همه از هم ددر باشن ، از نظر مکانی میگم
    این بی بهانه ها خوبه ، اینم از اون موردهایی که چندسالِ در نظر دارم ولی گل می خرم مامانم میگه چرا پولتو حیف می کنی ، ذوق آدم کور میشه خب ، "نمی دونم شاید دوست داره ولی می خواد بگه حواسم به پولی که خرج کردی هست" 
    چ جالب
    منم با مادرم راحتترم.
    فکرمیکنم از سر عادته یا اینکه فکر میکنیم بقیه چون غریبه ن باید باهاشون اینطور باشیم.
    و مامان بابامون خودشون میدونن دوسشون دارم نیازی نیست بگیم.
    پاسخ:
    اصولن من با همه راحت نیستم 
    تعداد کمی از آدم ها که هستن که می تونن اعتمادم رو جلب کنن تا براشون حرف بزنم یعنی راحت حرف بزنم 
    فکر می کنم این به اون برمی گرده ، یه جور حس راحتی و ناراحتیِ
    دردناکه...
    دل به دریا زده و بابا را تبریک شادمی فرمودید کاش
    پاسخ:
    دردناک که نیست ولی قابل بررسیِ
    چیو اول بگم؟
    چرا شانس اوردین؟
    پاسخ:
    که خودت مدلت چ جوریه تو تبریک گفتن ها
    منم متاسفانه از مدل های این پستم و زبان مشترک بود برام و دردآور. البته خیلیا رو دیدم اینطور نیستن.رابطه شون با پدر مادرشون خیلی متفاوت تر از منه ، بعضی دوستام میرن دست میندازن دور گردن پدرشون و ماچ و بوسه و قربون صدقه و این حرف ها! اما متاسفانه من اینطور نیستم. کاش به اون جانباز زنگ میزدین.هنوزم دیر نشده، با یه قرار دیداری، جبرانش کنید. حس تونو هرچند کاملا میفهمم که من به پدر و مادر خودم فلان چیزو نمیگم و فلان کارو نمیکنم پس دلیلی نداره واسه غریبه بکنم :(
    پاسخ:
    دیگه تا این حد هم فکر نکنم خوشم بیاد خودم
    یه فکری می کنم به حالش
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • :/

    من حرفی ندارم
    شما همچنان بین خیروشر داخلیتون قضاوت کنید 
    بالاخره یا میزنگید یا نه!
    البته مزه اش دیشب و امروز بود!!


    پاسخ:
    اینم حرفیه 
    مدل خودتون؟
    کامنت خصوصی های امشب یکیش درباره رضای خدا و دوری از برخی کاراست یه جور نصیحت درد دل گونه است که واقعن هم خصوصی خیلی هم دلنشین بود باشد که به کار ببندم 
    یکی دیگه اش راجع به هدر بود که نقد کردن بودن می شد اصن خصوصی نبود عمومی هم میشد ناراحت نمی شدم جوابشم واضحِ فرصت کوچیک کردنش رو تا جمعه ندارم شایدم فردا انجام دادم قول نمیدم
    پاسخ:
    اینجوری خیلی بهتره 
    شیوه ی جالبیه آفرین 
    بفرما چای با خرما
    پاسخ:
    نوش جان 
    خرمای کجاست؟
    آره چرا نمیتونیم با پدر و مادرامون راحت تبریک بگیم یا پشت تلفن با خوشحالی باهاشون حرف بزنیم ولی با غریبه های دیگه میتونیم!

    پاسخ:
    من با مادرم باز راحت ترم 
    نمی دونم 
    نظر خودتون چیه 
  • باران نم نم...
  • زنگ بزنید...
    شاید پسر اون جانباز واقعا نتونه مثل شما بهش تبریک بگه...ولی همون یه پیام ساده و خیلی رسمی بین پدر پسرها کلی تو خلوت و تنهاییشون بهشون مزه میده...شاید نتونن به روی هم بیارن ولی قلبا پر از مهر میشن از همون یه پیام تبریک ساده...
    پاسخ:
    دقیقا همین طوره 
    الان که دیر وقت فردا میزنم
    شماها چر از حال خودتون نمی گید اینجور مواقع
    رسولان وسوسه شیطون مانع از کار خوبت نشه
    اون کار رو نکردی یا روت نشد این که روت میشه رو از دست نده از خدا بخواه راهو برات باز کنه.
    همین الان نت رو قطع کن زنگ بزن از طرف ما هم تبریک بگو .
    تا بعد بقیه حرفم رو بزنم
    حالا خوبه استرس دارم...
    پاسخ:
    حالا خودت چ مولی هستی اول اینو بگو
    شانس آورده کل جمع

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی