وقتی نیچه گریست
از اواسط کتاب مشابهتی به ذهنم رسید که نمی دونم چقدر درسته یا غلط، به طرز عجیبی یاد کتاب دارالمجانین جمالزاده افتادم که میگن راجع به صادق هدایت نوشته شده، اینجا هم اروین یالوم با زبانی نرم تر و بدون تهاجم همون روال رو پیاده کرده برای غلبه افکار و نظریات برویر نسبت به نیچه
می تونم بگم اسم کتاب هم شاهد این مدعاست، وقتی نیچه گریست، گریستن در مقابل دیگری یکی از نشانه های تحقیر یا تسلیم شدن هست، البته نویسنده سعی می کنه بین برویر و نیچه یه خط تعادلی ترسیم کنه و بگه هر دوی اینها به یک نتیجه و نقطه میرسه ولی به واقع و به طور واضحی گرایش یالوم به سبک زندگی برویر مشاهده میشه.
درسته کل کتاب شما رو به سمت یک آزادی و بی قیدی مطلق سوق میده ولی در نهایت با ترسیم زندگی برویر با توجه به پیشنهادات نیچه، تصویری سیاه و نا امیدانه رو به تصویر می کشه و وقتی خواننده متوجه میشه که تمام این اتفاقات در یک حالت خلسه گونه و از طریق هیپنوتیزم صورت گرفته، نفس راحتی می کشه
کتاب شما را تشویق می کند به انتخاب، به رهایی، به آزاده زندگی کردن، به دوری از درگیر شدن در حصار قواعد و اعتبارات عرفی، شرعی و قانونی و مدام میل شما رو به این سمت سوق میده ولی در نهایت با پتک روی سر تمام اندیشه هایی که برای شما شکل گرفته می کوبه، در حقیقت با پتک روی تمام افکاری که از نیچه به شما متذکر شده بود
به طور کلی خواندن این کتاب با هیجان خاصی شروع میشه، اما وقتی وارد گفت و گوهای خشک بین بویر و نیچه میرسه بسیار حوصله سر بر و سخت میشه و شاید از حوصله ی عموم خارج بشه ولی باید طاقت آورد و خوند چون لا به لای همین مباحث نکات ظریف و جذابی شکل می گیره که نخوندنش حیفه
خوندن این کتاب به شما در ایجا نگاهی نو به هستی بسیار کمک کننده است و تصور و فکر شما را نسبت به مسائل مختلف زندگی روزمره به خصوص ارتباط با جنس مخالف یا کاملا تغییر میده یا به صورت جدیدی شکل میده
وقتی نیچه گریست را بخوانید
پ.ن
از نظر من این کتاب انتقادی است
یادمه یکبار اون قدیما تو وبلاگ ریحانه النبی، یک پستی گذاشته بودم و تفال زده بودم به هایدگر
دقیقا یادمه که شما اونجا احساس خطر کرده بودین😄😅
حالا ما را به نیچه فرامیخوانی