علی رسولان

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

nothing

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۴۰ ق.ظ

وقتی به این فکر می کنی که دوست داری از چی بنویسی دیگه دوست نداری بنویسی چون نمی تونی از اون چیزهایی که دوست داری بنویسی، بنویسی.

البته بدتر از این نتوانستن حس های بر باد رفته ای هستش که لا به لای دلمشغولی هایِ دنیا! به وادی فراموشی سپرده میشن، و تو هر چی سعی می کنی که یادت بیاد درباره چی می خواستی بنویسی هیچی یادت میاد. و این هیچی تو رو به این فکر فرو می بره که مگه هیچی هم چیزی هست که یادت میاد؟

اصن اینکه میگن هیچی یادم نمیاد یعنی چی و اصولن چ فرقی بین هیچی یادت میاد با هیچی یادت نمیاد وجود داره؟ الان دوست دارم به خودم گیر بدم و بگم که: مرد حسابی تو خیلی اشتباه می کنی که میگی هیچی یادت میاد! مگه هیچی می تونه به یاد بیاد؟ باید بگی: و تو هر چی سعی می کنی که یادت بیاد درباره چی می خواستی بنویسی هیچی یادت نمیاد.

به هر حال هر کدوم از این دوتا که درست باشه فرقی نداره و تغییری برای بهبود ایجاد نمی کنه؛ " بهبود چ کلمه ی جالبیِ: بهتر بودن " و اینطوری میشه که هیچی نوشته میشه.

اصن اینکه میگن هیچی ننوشتم یعنی چی و اصولن چ فرقی بین هیچی نوشته میشه با ... یک سکوت عمیق پر از فکر  •َ  •َ 

نظرات (۱۵)

  • احسن الحدیث

  • نه بابا از اینجا بودم
    دوستداشتم کامنتم با اسم وب خودم باشه یعنی اون وبم
    از اون جهت اینجوری شد!

    عزتتون مستدام

    پاسخ:
    نگاهتون پایدار " یاد نا پای دار به خیر :) "
    دقیقن کدوم
    این نه یعنی اون قدیمیِ
    + to 
    nothing ...



     از زبان متنفرم بزور تاالان پاس کردم واسه نوشتن همین یه کلمه هم اول کپی کردم بعدش خجالت کشیدم که چجوری درس خوندم!!در نتیجه خودم نوشتم!!!
    عنواناتون رو فارسی بذارید خب...!!

    بگذریم 
    *بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم 
    +خوش به حال حافظ تو اون لحظات سرودن این شعر 
    -خوشبحال ما 


    هویت شناسی
    از یه وب دیگه ام اومدم حسش نبود آدرس و اسم بزنم
    امضا: وخدایی که در این نزدیکیست..!!


    *چقدر به امضا خودم فکر کردم...
    فکر کنم بیشترین وقتی که تاحالا واسه یه کامنت نوشتن گذاشته باشم همین بوده!!

    پاسخ:
    این کامنت طولانی حتمن به خاطر من یا نوشته نبوده :)
    صرفن چون ایام امتحانات هستش همه چیز می چسبه مخصوصن شب امتحان! " حتی نوشتن ی کامنت طولانی منافر با طبع "
    از زبان متنفر نباشین چ کاریه خب
    این وبتون دیگه کجاست
    خدا رو شکر کنیم نامحرم شدیم یا نه ؟
    امضاتون مستدام
  • طعم تصنیفــ در متن ادراکــ یک کوچه
  • :) اوهوم!
    پاسخ:
    •  •
    من دقیقا همین وضع رو دارم !!


    پاسخ:
    چ نا بِ سامان
    و از کی دقیقن ؟
    راهِ حلی چیزی بود ، نبود Oo

    یاد این بیت حافظ افتادم 


    بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم 


    پاسخ:
    خوش به حال حافظ تو اون لحظات سرودن این شعر 
    سلام
    دیشب داشتیم با برادرزاده ی نازنین زبان می خوندیم رسیدیم به گرامر استفاده از no , nothing یادم افتاد به مطلب شما
    nothing در جملات مثبت استفاده میشه اما معنی جمله رو منفی می کنه پسهیچی یادم میاد درست نیست :)

    چند روز پیش میخواستم بپرسم چرا دیگه مثل وبلاگ کامنت و ... مطلب نمیذارین
    یادمه یه مبحثی رو عنوان می کردید و چقدر در موردش صحبت میشد حتی یادمه یه مطلب در مورد ایساتیسی های ... هم گذاشته بودید 
    که الان جوابموگرفتم
    اما دلیل موجهی برای یک نویسنده نیست الان نمی دونم چی شده که هیچ کس حس انجام هیچ کاری رو نداره و سریع خسته میشه
    امیدوارم لحظه هاتون پر از حس های نو و پر نشاط و البته سرشار از ذوق نوشتن باشه

    یاعلی 

    پاسخ:
    سلام
    از لحاظ گرامری جز اوهوم گفتن چی دارم که بگم ، چ هم زمانیِ خوبی هم بود
    اون قضیه اش فرق داره
    خب همیشه نقادانه نوشتن ، کلن منفی نوشتن و گیر دادن توجه بیشتری رو جلب می کنه و البته مخالفم واسش پیدا میشه و کلن بحث شکل می گیره
    اما این روزها
    بیشتر دوس ندارم نقد کنم ، خودم هزارتا گیر دارم بسِ ، برم درستشون کنم به بقیه هم میرسم
    البته شایدم بنویسم بی توجه به این حال منتهی کلن تو اون فاز نیستم
    امروز خودم داشتم به اون متن 17 شهریور فکر می کردم که چقد ذوق و توجه و درد داشت و جدید بود حال و هواش
    ی کمی هم به خاط ر اینه که شب ها زود می خوابم و صبح ها بیدار میشم و فرصت کمی برای فکر و نوشتن دارم
    خوش به حال اونایی که کارشون نوشتنِ و در قبالش پولم بهشون میدن
    با سلام
    نه دیگه هیچی، عدمیه! عدم هم وجود نداره! اون چیزی که نوشتید در وصف ؛چیز خاصی ننوشتنه! نه هیچی!
    (خدا رحم کرد ما فلسفه نخوندیم چه قدر عجیبه ها!)
    و اما مسالتا با توجه به اینکه ما حافظه دو بیتی مان را برای بچه ها نگه داشتیم، رمز مطالب را حفظ نکرده بودیم! ضمن اینکه ظاهرا بلاگفا، هیچی شده (معدوم شده) پس بی زحمت رمز شعرهاتون را برای ما ایمیل نمایید (اگر شد و …)

    پاسخ:
    با سلامتون اداری بودها
    با سلام و احترام خدمت مسئول محترم :)
    حالا وارد عدم به قید اطلاق و ... نشدیم ، کجاش رو دیدید
    خوش به حال بچه ها
    چه پیچیده
    پاسخ:
    تا این حد Oo 
  • طعم تصنیفــ در متن ادراکــ یک کوچه
  • سلام... تجربه کردم!
    همه ش فکر میکنی... قلم تو دستت خشک میشه... ذهنت قفل میشه... چیزی که بهت انگیزه داده بود بنویسی کلا میپره میره... خیره میشی به صفحه سفید...
    آخرشم... هیچی...
    هیچی دیگه...
    پاسخ:
    سلام
    چقد قشنگ تصویر سازی کردین
    اوهوم همین شکلی
     البته ی نتیجه ی دیگه هم داره کمردرد شدید
  • ارکیده صورتی
  • هیچی به ذهنم نمیرسه در مورد هیچی بنویسم!!oO
    :)
    پاسخ:
    همین الان هیچی رو نوشتین کهOo
  • ریحـ ـ ـ ـانـ ـ ـ ـه عشـ ـ ـقـ ـ ـ م
  • ینی فقط دوس داشتین یه چیزی نوشته باشینااااااااا :|
    ظاهرن هنو قلم داره ناز میکنه...
    پاسخ:
    به هر حال وصف حال خودش نوشتنِ دیگه نیست
    بعدشم ی نکته ی آموزنده هم داره متن
    خوبیش اینه همین جوریات هم حرفی دارن که بزنن خدا رو شکر
    من هم اینجوری شدم ... اما امان از موقعی که اول کلام بیفتد دستم ... دیگر همه چیز زندگی خودم و دیگران خودشان را می گذارند وسط ... هیهات !!!
    پاسخ:
    هیهات از چی ؟ از اون لحظه ؟ لحظه ی چسبیدنی ای هستش که ، نیست
    وقتی همه میان وسط در اختیار تو
  • بگذارگمنام بمانم
  • گاهی همچین می شه
    پاسخ:
    بدِ نه؟
    گرفتار شدین
    وسط لفاظی های فلسفی
    مغلطه های منطقی
    و
    کلافگی های روزمرگی
    و
    نتوانستن گفتن ها.نوشتن ها.داشتن ها ولی خواستن های زندگی
    پاسخ:
    چ جورم!
    البته نه اون بالایی ها
    وسطِ زندگی
    سلام
    😐 هیچی=هیچ چیزی.... 
    اما کل منظور شما روی "هیچ چیز" بوده و این ی ریزه میزه باعث میشه معنی هیچی یادم نمیاد درست بشه و به چیز موجودیت ببخشه
    منم یه مدت اینشکلی بودم . به این جور پست هامم میگم پست زور زورکی . بعضی وقتا از صب میگم شب برم برای فلان موضوع بنویسم بعد شب یادم نمیاد چی می خواستم بنویسم 
    پاسخ:
    بله دیگه
    سلام یادم رفت سلام
    وقتی همیشه کاغذ و قلم یا شرایط نوشتن جور نیست خیلی از نوشته ها ، بیت ها میانُ میرن ، البته من خیلی اوقات ناراحت نمیشم یعنی ی قبلن تر ها میشدم ولی الان ها نه نمیشم ، همین که ی حس خوبی اون لحظه ایجاد میشه به نظرم کافیِ

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی