یکی از مباحث پیچیده تو فلسفه، بحث خیر و شر هستش! البته همونقدر که پیچیده است جذاب هم هست! من می خوام امروز از استدلالی که ارسطو تو بحث خیر و شر آورده استفاده کنم برای تببین و پاسخ دادن یک مساله که خیلی ها نسبت بهش سردرگمن و گیج شدن! شاید بتونه کمکی باشه برای رهایی از این ابهام ذهنی و بتونه پاسخگوی سوالتون باشه.
ارسطو میگه جهان هستی و تمام اموری که ما باهاش مواجه هستیم از این پنج مورد خارج نیست
۱- موجوداتی که خیر محض اند و هیچ شریّتی در آن ها وجود ندارد
۲- موجوداتی که دارای خیر کثیرند و شرّ آن ها کم است
۳- موجوداتی که دارای شرّ کثیرند و خیر آن ها کم است
۴- موجوداتی که خیر و شرّ در آن ها مساوی است
۵- موجوداتی که شرّ مطلق اند و هیچ خیری در آن ها نیست
بنابر نظر جناب ارسطو گروه سوم، چهارم و پنجم اصلا قابلیت موجودیت تو عالم رو ندارن! چون با حکمت خداوند سازگاری نداره! من اینجا از همین مبنا استفاده می کنم و میگم واقعا ما هئیتی داریم که همه چیزش بد باشه؟ که صد در صد شر باشه یا خیر و شرش برابر باشه یا حتی شر بودنش به خیر بودنش غلبه کنه؟ من که هیچ وقت ندیدم و اونقدر بعضی از هیئتی ها مخصوصا پیرغلاماهو سینه سوخته هاشون با صفا و باحالن که آدم دوس داری برای همینا بمیره چه برسه برای امام حسین علیه السلام
می مونه دو مورد دیگه که اولی و دومیه! اگه از من سوال بپرسن تو نظرت راجع به هیئت و عزاداری چیه به طور حتم تو گروه اول قرارش میدم، به نظر من هیئت رفتن خیر محض!
دلیل زیاد دارم براش و اصلا هم نمی خوام به هیئت نگاه معنوی داشته باشم، که بخوام از این جهت بررسیش کنم! می خوام خود هیئت رفتن و برگزاری انواع این مجالس رو بررسی کنم
ساده ترین و دم دستی ترین مواردی که به ذهن من میاد ایناس
¤ کسی که پای روضه میشینه اولین چیزی که یاد می گیره درس آزادگیه! یاد می گیره زیر بار حرف زور و ناحق نره! حتی اگه به قیمت از دست دادن جونش تموم بشه! و چه ارزشی بالاتر از این در جهان هستی وجود داره؟
¤ یا دور هم جمع شدن که اصلا یکی از معانی هیئت همینه، این جمع می تونه شامل #اعضای_یه_خانواده باشه، جمع شدن اهالی یه شهر یا روستا که ممکنه در طول سال فرصت دیدن همدیگه رو نداشته باشن بالاترین برکت و خیره، تا از حال هم با خبر شدنشون، اشک ریختنشون، به موعظه گوش کردنشون و آخرشم شامی رو که هر کسی می خواست تو خونه ی خودش با همون هزینه نوش جان کنه میشینن دور هم می خورن"از این هئیت های فامیلی تا دلتون بخواد هست و خیلی هم قشنگ و خوبه" یا نه #جوونای_یه_محل هستن که همین برپا کردن تکیه و هیئت باعث شکل گیری رفاقتای چندین و چند ساله میشه،
هر هیئتی هم شیوه ی خاص خودشو برای عزاداری داره، گاهی تو یه هیئت فقط روضه خونده میشه، گاهی فقط سخنرانی هستش، و گاهی تلفیق روضه خوانی و سینه زنی هستش! کلا سبک و سیاق عزاداری از یه محل تا یه محل دیگه یا یه شهر با شهر دیگه فرق داره و آداب و رسوم خودشو مطابق با مدل فرهنگی ها متفاوت فرق داره
¤ پذیرایی تو هئیت ها! یکی از قشنگ ترین و بهترین کارایی که هیئتی ها انجام میدن اطعام دادنه! از هر قشری که باشی فقیر یا ثروتمند نه تنها منتی بابت این اطعام وجود نداره بلکه کلی هم مورد احترام هم قرار می گیری، انصافا هم عطر و بو و مزه ی غذایی که تو هیئت طبخ میشه با همه ی طعمای دنیا فرق داره
از این دست خوبی ها زیاد دارن هیئت ها!
من فرع و اصل عزاداری اباعبدالله رو قشنگ و خوب و خیر می بینم حالا اگه عده ای یه سری مثال یا بدی هایی هم شاهد بیارن و بگن اگه اینطوری باشه یا اونطور باشه یهتره خب می گم حرف شما هم قبول ولی بازم عزیز دل اینی که میگی مشمول گروه دوم قرار میشه! کدوم آدم عاقلی به خاطر چهار تا به ظاهر بدی از خیرکثیر خودشو محروم می کنه؟
¤ یکی از موارد بسیار جذاب عزاداری برای اباعبدالله مساله ی نجات " salvation " هستش که یه مبحث درون دینیه و خیلی نزدیک به عقاید مسیحیته! و برمی گرده به مصلوب شدن حضرت مسیح! اینکه شما با اشک ریخت و عزاداری و یا تباکی برای حسین علیه السلام حس خوب پاک شدن و رستگاری بهت دست میده، عجیب ترین اثر بخشی روحی رو برای هر انسانی می تونه رقم بزنه! خیلی کم پیش میاد شما با انسانی مواجهه شی که به طور کلی خدا رو از زندگی خودش حذف کرده، آدما همیشه با نگاه کردن به هستی ، حضور خدا رو حس می کنن تو زندگیشون، خب پس خیلی مهمه که شما یه منبع سرشار از انرژی داشته باشی که با اون به آرامش و قرار برسی، اینکه حس کنی هنوز به تو توجه ندارن! و همه ی وجودت رو شر ندونی و خودت یه پاکباخته حساب نکنی و از منجلاب تباهی و سیاهی خودتو بیرون بکشی و چند روز از روزهای عمرت رو در سال خرج قدم گذاشتن تو راه خیر و خوب کنی
¤ تراژیک بودن حادثه ی عاشورا در اعلی درجه ی خودش یکی از علل ماندگاری عزاداریه، و اینکه هیچ وقت نمی تونی فراموشش کنی و شنیدنش شما رو زجر میده، شما اگه ذهنتون رو از کلیشه ای به نام دین رها کنین، و حادثه ی روز عاشورا رو بررسی کنین، بدون هر گونه پیش زمینه ی ذهنی ناخودآگاه اشک می ریزین، دقیقا مثل دیدن هر فیلم یا خوندن شعر یا موسیقی غم انگیزی! و البته نباید از این نکته غافل بشیم که حادثه ی عاشورا و کیفیت به شهادت رسیدن اباعبدالله و مصائبی که خانواده ی امام حسین متحمل شدن هیچ مشابهی داخلی و خارجی ای نداره، حتی سوگ سیاوش که از افسانه های ایرانیه با همه ی غم انگیزیش یک صدم حادثه ی عاشورا هم نیست!
¤ دوس دارم اینجا به این نکته هم اشاره کنم که خیلی ها میگن چرا هر سال این اتفاق و عزاداری رو تکرار می کنین و چرا تمومش نمی کنین، این حرف خیلی غیر منطقیه! دقیقا مثل این می مونه که شما به کارگردانای دنیا بگین از فلان فیلم درباره ی اساطیر و خدایان یونانی توسط فلان کارگردان ساخته شده، شما دیگه بی خیال شو ، نساز، مطمئنا کارگردانی که کارش رو بلد باشه و بخواد اثر ماندگاری از خودش به جا بیاره یه پوزخند میزنه و میگه اتفاقا می خوام همینو بسازم تا ببینین من چقدر می تونم حرفه ای تر عمل کنم، چون می خواد تو عالم جاودانه باشه، حادثه ی عاشورا هم دقیقا همینه، اینکه این همه مردم ایران و جهان که خودشون رو وقف امام حسین کردم به خاطر عظمت ، شکوه و بزرگی تشخصی هستش که تو نهضت حسینی وجود داره، پس تو رو خدا منطقی باشیم، من واقعا بعضی حرفا رو کل می شنوم به جد به شعور گوینده ی اون فرد و وجود اندک عقلی در وجودش شک می کنم
¤ در آخر هم به این نکته اشاره کنم که مداحی کردن برای اباعبدالله و اهل بیت علیهم السلام از سخت ترین کارای دنیاست، هر چی هم دنیا جلوتر بره این کار سخت تر میشه، و حتی یه روزی ممکنه به طور کلی ساختار عزاداری تغییر پیدا کنه، دقیقا همدن روزی که شخصیت آدما میشه IDشون و شاید دیگه خیلی کم آدمایی از خونه پاشونو بذارن بیرون! یه جهان دیجیتال محض که همه ی اتفاقاشم صفر و یکیه!
فعلا تو حال و روز الانمون، باید واقع بین باشیم که مداحی هم فارغ از مساله ی معنویش یه هنر خیلی خیلی حساس و دقیقیه! که البته مداحای قدیمی این رو خیلی بیشتر رعایت می کنن چون بیشتر از مداحی های الان که روی ملودی و آهنگ خونده روی دستگاه خونده می شد! البته همین الانشم کسی نمی تونه رو روضه رو روی آهنگ بخونه، و باید بدونیم که روضه خوندن کلا با شور خوندن، واحد خوندن ، زمینه خوندن و عامیانه اش سینه زنی متفاوته! اصولا کسی موقع سینه زنی گریه نمی کنه و هدفشم گریه نیست ولی ممکنه اتفاق بیفته ولی روضه خوان با تلاش خودش برای یادگیری فنون مختلف از جمله دستگاهای آوازی و انتخاب شعرهای مناسب، صداسازی و حتی داشتن قدرت نمایش و برکتی که امام حسین به صداشو نفسش عنایت می کنه توانایی این رو پیدا می کنه که اصطلاحا اشک مستمع رو در بیاره! و این اصلا اتفاق بدی نیست، چون مخاطبی که تو جلسه حضور داره دقیقا اومده گریه کنه برای مصیبتی که داغش داره دلشو آتیش میزنه
¤ به اینم توجه کنین که خیلی از مداحا مخصوصا محلی ها بابت مداحی کردن پولی دریافت نمی کنن، و خیلی هاشونم صداهای خوب و دلنشینی دارن اونم با میکروفن ها ، باندا و اکوهایی که اصلا اصولی تنظیم نشده که با توجه به قدرت صداشون و زنده اجرا کردنشون اگه یه آلبوم میدادن بیرون "مثل اکثر بندهایی که الان مد شده" حتما می تونستن پولی خوبی به جیب بزنن! "اینو گفتم که بدونین برای اکثر مداحا اصلا بحث پول مطرح نیست"
اما اون مداحی که معروفه، و مخاطب زیادی هم داره و اتفاقا خود مخاطب این توقع رو ایجاد کرده که هر سال شعر جدیدی براش خونده بشه، و دقیقا هیچ پولی هم بابت شرکت تو این جلسه پرداخت نمی کنه واقعا اگه یه نفر پیدا شه و به این مدل مداحا صله بده که این صله دادن هم سیره ی اهل بیت و همه ی اماما بوده، واقعا کار اشتباهیه؟ یعنی با این حرف می خوایم بگیم ما از امامای معصوم هم بیشتر می فهمیم آیا؟
¤ سرتونو درد آوردم ، ممنون که تا آخرش خوندی دلت آروم 💚🍃
می خواستم توصیه کنم که حتما بخونینش ولی الان که تموم شده سرم درد گرفته، شدیدا و عمیقا به خاطر احوالات بلقیس ناراحت هستم! گوربابای محمود و هدایتعلی و بقیه ی شخصیت های داستان
به نظرم یکی از بدترین کارهایی که یه نویسنده می تونه انجام بده اینه که آخر داستان رو باز بذاره، یه جوری تمومش کنه که اون خواننده تا آخر عمرش به اون شخصیت فکر کنه
□
به طور کلی حال و هوای دارالمجانین رو دوس داشتم، خیلی از واژه ها و اصطلاحاتی که ما در طول روز استفاده می کنیم رو می تونین تو این کتاب بخونین "تیکه هایی که آدم فکر می کنه تازه باب شده ولی اینجوریا هم نیست" حتی خیلی از متنایی که این روزا می خونیم یه جورایی کپی برداری از همین سبک نگارشه" دیگه اسم نبرم که ناراحت نشن یه وقت" تلفیقی از جدی و شوخی برای زدن حرفایی که هر گوشی تحمل شنیدنش رو نداره و خیلی اوقات هم برای نویسنده اش دردسرساز میشه
□ □
جمالزاده تو این کتاب به بررسی آدم ها و کاراشون پرداخته، و یه جورایی می خواد بگه همه ی آدما دیونه هستن و خودشون خبر ندارن، حتی خیلی از کارهایی که ما انجام میدیم و باهاشون می خوایم اثبات کنیم که آدم عاقلی هستیم دلیل به عاقل بودن نیست، مثل محاسبات، نوشتن، رقص یا آواز خوندن یا هر کار دیگه ای که به صورت حرفه ای یا آماتور انجام میدیم هیچ کدومش نمی تونه دلیل به عاقل بودن باشه و تو موقعیتش که قرار بگیری همین کارا می تونه از یه جهتی شبیه به کارای دیونه ها باشه و یه سوالی رو آخر کتاب مطرح می کنه که واقعا انجام دادن چه کاری دلالت بر عاقل بودن انسان ها می کنه؟ دنیا یه دیونه خونه است که سبک و سیاق دیونه هاش متفاوته! و راهکار آسایش انسان رو هم سادگی و بی آلایشی می دونه و بهترین کار رو هم خوابیدن معرفی می کنه
□ □ □
به نظر من شاید دارالمجانین به صورت مشخص و واضحی به سحر و جادو و دعانویسی می توپه و مسخره اش می کنه و تو خیلی ا
ز موارد محمود رو سر همین قضیه یا شاه باجی در می ندازه و با هم جر و بحث می کنن، و یه جورایی جدال بین سنت و مدرنتیه رو به رخ می کشه ولی از اونطرف خیلی زیرپوستی هذیان گویی های دکتر همایون و عاقبتش که گم و گور شد و اون حال دلبستگیش به دریا هم مورد نقد قرار میده، و یه جورایی طب قدیم و جدید رو به یه چوب میزنه!
□ □ □ □
به طور دقیق جمالزداه به هیچ امر ثابتی مقید نیست و از پایه زیرآب کلیه بنیان های فکری رو میزنه! و به جهان یه نگاه وارونه داره. و طعنه ای هم به افرادی مثل "بوف کور" که فکر می کنن خیلی خاص و جذاب هستن میزنه و میگه فکر نکین فقط خودتون آدمای خاص و دارای فکرای پیچیده هستین، دنیا یه دیونه خونه ی بی سر و ته و بی انتهاست که یکی مثل تو توش گمی!