علی رسولان

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

پسرفت

جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹ ب.ظ

هر روز صبح که میرم محل کار ، اصن  یه وعضی داره خیابونا افتضاح ، نخ سوزن با حضور و وجود خانوم های راننده  یه لطافت و صبوری خاصی تو خیابونا ایجاد میشه شدید عجیب! یه جورایی بعضی اوقات با هنرنمایی این گل های خانواده صف هایی از ماشین تشکیل میشه از صف های طولانی نونوایی های صبح جمعه ها طولانی ‌‌‌‌‌‌‌تر! "این مربوط به خاطرات ما دهه شصتی ها میشه، دهه هفتادی ها به بعد تلاش خاصی در درک این مثلن نکن" 

تو این ترافیک سر صبح به هزار و یه دلیل که یه دلیلش رو این بالا نوشتم بعضی اوقات یه اتفاق هایی میفته قابل تامل، یکیش همین دیروز واسه من اتفاق افتاد و حسابی من رو برد تو فکر!

همین جوری که تو ترافیک ناروان داشتیم می رفتیم، یه پدری جانی با پسرشون وایساده بودن  این سمت خیابون، خیلی نجیب، و منتظر بودن موقعیت بشه تا از خط عابر پیاده رد بشن، منتهی چهار پنج تا ماشین رد شد و هیشکی نگه نداشت ، حتی من "واقعن جای تاسف داره می دونم " می دونید خیلی دیر شده بود و من داشتم به این فکر می کردم که همه ی اون جلویی ها دیرشون شده بود مث من ، از حس سرزنش کردنم کم می شد و به این فکر می کردم که این پدر می تونست با یه حرکت بیاد تو خیابون اونوقت همه ی اون ماشین هایی هم که رفته بودن نمی تونستن برن مجبور بودن وایسن ولی خیلی با یه حالت صبورانه ای وایساده بود ببینه کسی نگه میداره ، از طرفی هم یه جور حس منفعت طلبی خیلی در مقام نازلی بهم دست داد اینکه فقط به فکر این بودم که خودم سر وقت برسم به محل کار غافل از اینکه حق تقدم با عابر پیاده است. 

زیاد طولانیش نکنم که همه بخونن مخصوصن میم عین ، فقط این رو بگم که کاش آدم می تونست به لحظه بهترین تصمیم رو بگیره نه اینکه بعد از رد شدن از حادثه از آیینه نگاه کنه ببینه اون عقب چه اتفاقی میفته. 


  • علی رسولان

علی رسولان

پسرفت

نظرات (۸)

  • مــ. مشرقی
  • یه عذاب وجدان و پشیمونیِ یه جوری ای داره!
    تصمیم گیری درست میخواد یه چیزی شبیه مدیریت بحران، به موقع و سریع!
    پاسخ:
    باشد 
    که مدیریت هامون بحرانی باشه و کار درست
  • صحبت جانانه
  • برای پاراگراف آخر آ مین
    و برای متن. مردم بی حوصله و خسته و خودخواه شدن، به شکل های مختلف
    پاسخ:
    آمین 
    کاش بِه شویم 
    سلام 
    جای بسی تشکر و لایک از نوع بیگ داشت که به احترام مخاطب در پی خلاصه کردن مطلب هستی.
    خوش به حال خودم که ماشین ندارم بخوام به حقوق عابرین پیاده تجاوز بکنم :))
    مگه حمل و نقل عمومی چشه :)
    البته تهران کجا و شهر ما کجا... 
    پناهیان میگفت در چنین شرایطی که کسی میخواد از خیابون رد بشه من حتی دست هام از روی فرمون ماشین به نشانه عدم رانندگی و دادن حق تقدم به پیاده برمی دارم تا با آسایش خاطر از عرض خیابون رد بشن.
    در کل حقوق هم دیگر را محترم بشماریم. 
    تا پیام اخلاقی دیگر خدا نگهدار 
    پاسخ:
    سلام 
    مشی من کلن از اولش مخاطب محوری بوده و هست ، چون اصولن جز اون دسته آدم هایی نیستم که میگن، می نویسم خونده نشدم نشد 
    چ اخلاق و رفتار زیبایی 
    میشه ازش یه کلیپ ساخت اصن 
  • ارکیده س ی
  • اگه هممون ملزم به رعایت قوانین باشیم مطمئنا هیچ حقی ضایع نمیشه
    و ان شاالله که هممون در لحظه بهترین تصمیمارو بگیریم
    پاسخ:
    همین طور 
    کار آسونی هم نیست 
  • محترَق الزهرا ( سلام الله علیها )
  •  بعله ...
    جای شکرش باقیه که الحمدالله این داستان تذکری بوده 
    برای شما و ما 
    و ما و شما 
    خداقوت
    پاسخ:
    باشد که به کار ببندیم
    ممنون از لطفت
  • فاطمه غلامی
  • یاد حاج آقا قرائتی افتادم . میگفتند مادره به پسرش گفت حالم خوش نیست بیا ببرم درمانگاه . پسره گفت مادر من باید برم سر کار، شما آژانس بگیر برو. بعد میزنه از خونه بیرون که بره سر کار وسط راه تصادف میکنه کلی معطل پلیس و کروکی و بیمه و خسارت و تعمیرگاه میشه.

    حالا واقعا ی نیش ترمز به کجا برمیخوره که حس منفعت طلبی اونقدر این چند ثانیه رو مهم جلوه میده
    خدا بهمون رحم کنه واقعا
    پاسخ:
    آخی ، خدا این مدلی تو کاسه ی آدم ها نذاره بلند بگو آمین 
    به هیچ کجا ، نوشتم که اصلاح شم ، اصلاح شیم ، واقعن هم چند ثانیه است ، اصن بگو چند ساعت ، حق تقدم که زائل نمیشه
  • ωـاره بانـפּ
  • سه خط اول رو که گفتین درک نکنیم  که هیچی ...

    واقعا حق تقدم با اوشون بود بعد هی تبلیغ میکنن از رو خط برید اینم خط عابر پیاده  
     
    اون پدر با پسرش چقدر باید همونجوری میموند تا بتونه رد بشه همه هم که عجله دارن فقط اون پدر نداشت
    پاسخ:
    فقط گفتم اون قسمت مثلن رو درک نکنی، تشابه صف ها به هم
    خب ایراد از راننده هاست ، نه تبلیغ ها یا خطوط عابرپیاده
    زیاد نموندن دو ماشین دیگه رد شدن
    من میم عین نیستم!
    پاسخ:
    چی شده؟ oO

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی