علی رسولان

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۹۱ مطلب با موضوع «نوشتاری» ثبت شده است

بین التعطیلین

شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ق.ظ

روزهای غیر تعطیل کلیّت آدم ها در تمام دنیا مشغول به کارهای روزمره خودشون هستن، دقیقن همون کاری که در طول روزهای سال انجام میدن، حالا یکی درس می خونه، یکی متناسب با شغلش یه وظیفه ای به عهده داره و اون رو انجام میده، یکی هم یه ورزش خاصی انجام میده ، بذارید اینجوری بگم که بهتر جا بیفته ، دقیقن روی صحبت من با اون دسته از افرادی هستش که روزهای تعطیل و غیر تعطیلشون با هم فرق داره، اصلن هم با آدم های همه روزه یه جوری،همه روزه یه کار انجام ده، همه روزه یه روال دار، کار ندارم! پس آهای اونایی که این مدلی هستین بی خود وقت نذارین برای خوندن این مطلب چون به دردتون نمی خوره، اگه هم روالتون این بوده که تو این تایم بیاید و اینجا رو بخونین ببخشید دیگه ، عذرخواه شدید

این مسأله یه طرف دیگه هم داره اونم اینه که اصولن روزهای تعطیل دو مدلی هستن یه مدلش روز جمعه است که قربونش برم خیلی خوبه و خیلی دوسش دارم ،یه مدلشم مناسبتیِ ، انواع مناسبت ها هم خدا رو شکر ما داریم از مذهبی بگیر تا ملی، تا فردی و اجتماعی ، اصن تو همه ی کشورها این مدلیِ ، کمتر بیشتر داره ولی همه دارن " این وسط آدم جونش میره واسه این تعطیلی های منطقه ای مثلن تو مشهد روز تولد امام رضا علیه السلام روز تعطیلی هستش ولی جاهای دیگه نه، یا همین آلودگی هوا تو تهران یا برف و بوران تو مناطق شمالغربی و گرد و غبار تو جنوب غربی ، " بعد از این تقسیم بندی باید بگم که با تعطیلی روزهای جمعه هم کار ندارم " روزهای جمعه بگیرید بخوابید حالش رو ببرید، خستگی تون در بره، عیدی یه هفته زحمت کشیدنتونه" الان سر در گم که نیستین؟ چون با توجه به این همه شرح و تفصیل، نگفته پیداست که می خوام درباره تعطیلی های مناسبتی حرف بزنم!

تعطیلی های مناسبتی خیلی خوبن! مخصوصن اگه شنبه باشن یا چهارشنبه، بقیه ی روزهای هفته هم خوبن، دوسشون دارم شدید! این دوست داشتن شدید، و مدل شنبه چهارشنبه ای واسه مسافرت رفتن خوبه، خیلی هم حال میده، نوش جون هر کی که دست خانواده اش رو گرفت و رفت مسافرت! چون مسافرت خیلی خوبه مخصوصن که هر دفعه یه جایی بری! نه که هر دفعه یه جایی بری!

البته تعطیلی های مناسبتی همیشه برای مسافرت رفتن خوب نیستن، یعنی از لحاظ اخلاقی درست نیست " باید به این فکر کنیم که دلیل این تعطیل شدن یه روز کاری چی هستش؟ " ، اگه مسافرتم رفتیم باید حقش رو ادا کنیم تو اون شهری که میریم ، البته ممکنه یه جایی بریم که قابلیت حق ادا کردن اون روز رو نداشته باشه! مثلن اگه تعطیلی باحال بهمن ماه باشه و ما بیست و دو بهمن میریم مسافرت خوبه که همراه مردم اون شهر تو راهپیمایی شرکت کنیم! خیلی هم خوبِ، اتفاقن تجربه ی جدیدی هم هستش! آشنا شدن با سایر مدل های برگزاری جشن پیروزی انقلاب تو شهرهای دیگه! چه طوری بگم اصولن آدم نباید بی خیالِ محتوای تعطیلی هایِ مناسبتی باشه، حالا به هر نحوی که شد باید یه کار درست و درمون انجام بده! دقیقن این عمل درست و درمون در مورد تعطیلی هایِ مناسبتی شرکت کردنیِ، مثل عزاداریِ روز عاشورا، رحلت امام، و همون بیست و دو بهمن ، که تعدادشون هم خیلی کمِ

اما اکثر این تعطیل هایِ مناسبتی شرکت کردنی نیستن، و حالت یادآوری دارن! صرفن تذکری هستن برای فراموش نکردشون! البته این حالت یادآوری تو همه ی تعطیلی ها هست ها! منتهی تو غیرشرکت کردنی ها ظهور و بروزش بیشترِ، مث روز پونزده خرداد هر سال، یا دوزادهم فروردین، مث نمیه شعبان، عید غدیر و قربان!

کار خوب و مثبت ما تو این روزها دقیقن خوابیدن نیست! یعنی ته نامردیِ که مث روزهای جمعه فقط بخوابیم! و حتی یه متن ساده یا یه کتاب کوتاه ، یا حتی یه تحقیق مختصری راجع به اون مناسبت نداشته باشیم! به هر حال منطقیش اینه که این روز رو تعطیل نکردن برای خوابیدن و استراحت کردن و صرفن مسافرت رفتن! خیلی ساده میشه یه سرچ ساده تر انجام داد و یه کتابی دانلود کرد و خوند یا رفت سراغ سایت های معتبر و کلی مطلب خوب خوند! لب حرفم اینه که بی تفاوت رد شدن از این روزهایِ تعطیلیِ مناسبتی ته بداخلاقیِ اجتماعیِ ، اینکه آدم نسبت به محتوای کشورش بی تفاوت باشه و بدون هیچ توجه خاصی  از کنار حوادث تاریخی سیاسی اجتماعی مذهبی اش رد بشه، یه جورایی همچین بویِ نامناسبی میده!

به نظرم مطلب خوندن درباره پونزده خرداد می تونه شروع خوبی باشه، انصافش اینطوریِ که درباره مناسبت های مذهبی حالِ اطلاعاتیمون خیلی بهتره نسبت به مناسبت های تاریخی، مخصوصن از نوع معاصرش! اینم یه سایت خوب برای مطالعه برای اونایی که همیشه بهانه میارن! چون اهلش که باشی پیدا می کنی اونی رو که می خوای لازم به لینکیدنم نیست!

+سایت پانزده خرداد

  • علی رسولان

کامنت خصوصی

شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۸ ق.ظ

کامنت بر دو گونه می باشد، کامنت خصوصی و کامنت عمومی. بعضی از وبلاگیون کامنتشان آزاد است و بدون تایید نمایش داده می شود، که اینگونه افراد بسیار اندکند، خب درستش هم همین است چون جنبه بعضی مخاطبان و اصولن ماها کم است هر حرفی را هر جایی می زنیم 

بعضی ها هم، همان اکثرن را می گویم، بعد از کامنت گذاشتن بلاگشان برایتان می نویسند نظر شما پس از تائید به نمایش در می آید.

این می شود وضع و اوضاع کامنتیات عمومی که زیاد هم حرف و حدیثی ندارد روزگارش اما از عمومی که بگذریم خصوصی جلوه نمایی می کند! کامنت خصوصی را می گویم. خب انصاف داشته باشیم می گوییم لازم است باشد بعضی حرف ها را عمومی نمی شود زد، بعضی گیرها! بعضی ایرادها! نقدها! خوشآمدها! این ابراز حس خصوصی اتفاقن خیلی هم خوب است در شکل گیری روابط مجازی یک جورهایی مث پچ پچ کردن دو رفیق جون جونی می ماند ،  این پچ پچ کردن خوب است چون شما در گوش رفیقتان و رفیقتان در گوش شما حرف می زند پل ارتباطیتان جور است، زیادی اش هم البته خوب نیست این پچ پچ حتی در شرایط تساوی و دوست داشتن چه برسد به اینکه

این وسط حالا یکی هی پچ پچ کند، قابلیت پچ پچیّت هم نداشته باشد ، مثل اینکه آدرس نداشته باشد بعدتر و بدتر اینکه هی سوال بپرسد تو هم سوالش را نفهمی تازه بفهمی به کجا بفرستی چگونه پاسخگویش باشی واقعن چه می توان گفت آیا؟ 

بعدترش انصافن کامنت خصوصی ندهید، هر چه می خواهید بگویید عمومی بگویید، باور بفرمایید سخت ترین نقدها و اشکال هایتان را از صمیم جان دوست میدارم! 

  • علی رسولان

تکراریات روزمره

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۱ ب.ظ

وقتی واژه ها در کنار یکدیگر قرار می گیرند، جمله می شوند! کلمه ها و واژه ها جمله ها را می سازند و جمله ها مقصود ما را بیان می کنند. جمله ها به ما کمک می کنند تا بسیار راحت و بدون دغدغه های اضافی احساسات، افکار و نیازهایمان را برای دیگران بازگو کنیم. بازگویی آنچه که نزد ما حاضر است اما در قالبی به نام زبان بیان نشده است.
بعضی از جمله ها در همه ی زمان ها بوده اند و با توجه به کاربردی که دارند وجهی برای نبودنشان در یک زمان یا مکان خاص وجود ندارد، انواع جملاتی که مربوط به بیان احساسات یا نیازهای جسمی ما می شود از این دسته اند. این نوع جملات با توجه به قابلیتی که دارند در طول روز به طور مرتب از زبان افراد مختلف و از هر قشری تکرار می شوند و با توجه به این تکرار، بسیار هم شنیده می شوند، اصولن و عمومن هم این شنیدن ها معقول است و قابلیت درک دارد. و ما با توجه به موقعیتی که در آن قرار داریم پاسخ مناسبی به این تکراریات روزمره می دهیم.
اما بعضی از جملاتی که مکرر شنیده می شود، بیشتر از آنکه قابلیت منطقی و معقول داشته باشد، بیشتر شبیه یک پارادایم جوگیرانه است که باب شده است برای بیان در هر موقعیت و حالتی! بهترین مثال برای این نوع، جمله ی "قضاوتم نکن" است، که گاهی با خشم و دستوری، و گاهی با مهربانی و ملتمسانه بیان می شود. اینکه این جمله با کدامیک از دو گونه ی بیان شده مورد استفاده قرار بگیرد، قابلیت بحث دارد، اما موضوع متن نیست.
توجهی که در اینجا با توجه به فضای فعلی اهمیت دارد، بررسی این مساله است که اصولن جمله ی قضاوتم نکن به عنوان یک درخواست از طرف مقابل دارای چه حدی از عقلانیت است. یا اینکه این جمله نیز مانند بسیاری از قانون های نوشته شده و به تصویب رسیده که قابلیت اجرایی ندارند، صرفن آمده است تا یک خوشمزگی بیانی ایجاد کند برای رفع بسیاری از مسئولیت هایی که باید انجام شود اما نمی شود، آن هم با گفتن یک جمله ی ساده، یک راه فرار خوشمزه به نام لطفا قضاوتم نکن.
به نظر من که درخواست برای قضاوت نشدن در  بیشتر موقعیت ها  غیر منطقی و نامعقول است، شاید  شما یکی از افرادی باشید که از این جمله بسیار استفاده می کنید و از اینکه من جمله ی قضاوتم نکن را غیر منطقی خواندم ناراحت شده باشید اما من به شما می گویم و درخواست می کنم که، لطفا من و متنم را قضاوت نکنید! 
از اینکه اینقدر صادقانه در حال خندیدن هستید متشکرم و از اینکه به مفهوم پاراگراف بالایی فکر می کنید بسیار متشکرتر! شاید هم متعجبانه به صفحه ای که در حال خواندن آن هستید خیره شده اید اما باید بدانید در بسیار از مواردی که درخواست قضاوت نشدن صادر می شود همین حالت خنده دار و چه بسا با شدت بیشترش شکل می گیرد.
در جهانی که همه ذرات آن از طرف ما در حال قضاوت شدن هستند، از کوچکترین جز تا بزرگترین آن، از مدل لباسی که می بینیم و خوشمان می آید تا رد شدن یک راننده از چراغ قرمز که باعث مکدر شدن حالمان می شود، تا شنیدن جمله ی دوستت دارم که خوشحالمان می کند و شنیدن دروغ  که رنجمان می دهد، و همه و همه ی احوالاتی که هست و در هر روز زندگی مان واقع می شود و مورد سنجه و تحلیل ما قرار می گیرد، گفتن جمله ی لطفا یکدیگر را قضاوت نکنیم آنقدر تعجب آور است که حدی برایش قائل نیستم! 
و سوال اصلی اینجاست که با وجود این حالت خنده دار این شدت تکرار و استفاده از این جمله چه نفعی دارد و مقصدش کجاست؟ می توان گفت این شدت درخواست افراد یک جامعه از یکدیگر برای مورد قضاوت واقع نشدن درجه ای است از غرق شدن در حماقت و تغافل که  مهم ترین علت آن شانه خالی کردن و سر باز زدن از مسئولیت ها و وظایفی است که بر عهده ی هر یک از قرار گرفته است. بی شک نتیجه ای که این وضع به دنبال دارد ورود به مسیر لودگی و بی ثباتی است. جامعه ای که قضاوت کردن را نیاموزد ملاک و مناط اصالت ها را فراموش می کند، اصالت ها که فراموش شود همه خوبی جای آن را می گیرد. همه خوبی تنها جهانی است که قضاوت نشدن می تواند در آن وجود و حضور یابد. اگر همه خوبی خوب است درخواست قضاوت نشدن هم خوب است.

در انتهای این متن لازم می دانم متذکر شوم که نقد من ناظر به قضاوت های ناصحیح و غیر اصولی نیست، بلکه ناظر به سواستفاده ای است که از واژه ها و مفاهیم صورت می گیرد! و نتایج غیرقابل جبرانی که این نوع سواستفاده ها به بار می آورد. لطفا من را بد قضاوت نکنید آن مفهومی است که باید از جمله ی قضاوتم نکنید برداشت شود اما این برداشت بسیار متفاوت است از آنچه در زبان عمومی امروز رایج شده است.

  • علی رسولان

غرب آسیا کجاست؟

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۳۷ ب.ظ

امروز یه پیامک از همراه اول اومد برام، از اونجایی که اصن اینجور پیاما رو نمی خوم، چون اصولن وقتش رو ندارم مخصوصن صبح ها، یادم نیست در چ زمینه ای بود، فقط یه واژه به چشمم خورد تو این پیامک که همچین حال نکردم باهاش. اونم واژه خاورمیانه بود ، چرا حال نکردنم هم دلیل داره. الان بهتون میگویمی: از اونجایی که حضرت آقا چندبار تاکید و سفارش کردن در باب اینکه از این واژه استفاده نکنید شدیدن از ترکیبش بدم اومده، و سعی می کنم ازش استفاده نکنم.
همین حس رو دقیقن خودم نسبت به واژه ی برند داشتم از اولش ولی گاهی استفاده می کردم ازش تا اینکه، این واژه رو هم حضرت آقا گفتن زیاد همچین دلِخوشی ازش ندارن، نگفتن استفاده نکیند ها گفتن خوشم نمیاد. منم تصمیم گرفتم این واژه رو هم بندازمش تو سلطل زباله ی لغاتم.
البته خودتون خوب می دونین قضیه برند با خاورمیانه خیلی با هم فرق دارن این کجا و اون کجا! " اهل فن لازم دونستن بتوضیحن، اگه نتوضیحیدن خودتون برید مطالعه بهکنید"
حالا من حساسیتی رو استفاده از برند ندارم منتهی وقتی حضرت آقا اینقدر با تاکید چندباره توضیح دادنو سفارش کردن که به جای ترکیب خاورمیانه از ترکیب غرب آسیا استفاده کنید واقعن چرا آیا؟ همراه اول قدمی تو این زمینه بر نمیداره! برای جا انداختن غرب آسیا به جای خاورمیانه که از نظر مفهومی خیلی هم بهتر است.

برای ادامه ی متن چندتا شاهد لازم دارم واسه روز مبادا لازم میشه "داوطلبا دستشون بالا" من از همین جا با صدای رسا می گویندی که: آهای همراه اول دفعه آخرت باشه از این واژه تو پیامک های تبلیغاتیت استفاده می کنی ها! گفته باشم! وگرنه میرم رایتلی میشم اصن شاید ایرانسلی شدم. اصن ببینم هر سه تائیتون پررو بازی در میارین میرم تو فضای مجازی دیگه بیرونم نمیام ها! اینجوری حداقل حداقل گل به خودی حساب نمیشه، می دونم طرفم کیه! حسابم باهاش چیه! والا!
مطول نشه شما راحت بخونین ، منم برم به کارهام برسم، دعا بنُمایمو برم، باشد که عامل باشیم در همه ی زمینه ها بلند بگو آمین.

  • علی رسولان

نقض خصوصیات

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۱ ب.ظ

امروز اومدم به یه دوست جانبازی که تو زمان دانشجویی " دوره کارشناسی " باهاشون آشنا شده بودم بزنگم و روز جانباز رو بهش تبریک بگم! " من با ایشون، خیلی رفیق شدیم اون موقع ها، الان ها هم هستیم، چند روز پیش هم با هم کلی تلفنی حرفیدیم " بعد یه لحظه به ذهنم رسید که به پدر خودم اون روزی که روزش هست تبریک نمیگم یعنی نه اینکه نگم زنگ نمی زنم راحت حرف بزنم بگم بخندم تبریک بگم فقط پیامک میدم اونم با کلی سلام و صلوات که خب چی بگم چی بنویسم چی ننویسم و بالاخره موفق میشمُ می نویسمُ می فرستم.

چه تو هم تو هم شدمطالب! بذارین یه بار از اول بخونم ببینم چی نوشتم، شما هم اگه نخ تسبیح از دستتون در رفته یه بار دیگه بخونین، نرفته هم که هیچی ، نویسنده شما را به ادامه ی خواندن متن دعوت می کند!

آهان، بله دیگه همین فکر کردن به حس و حال مزخرفم یه ایده ای به ذهنم انداخت که اونم اینکه از جانب همه ی هم مدلی هایِ خودم به پدر و مادر ها بگم که...

می بینید تو رو خدا اینجا هم نوشتنم نمیاد، نفس عمیق ، بگم که نه اینکه ما نخوایم مث بقیه ای که به شما زنگ می زنن و کلی خوش بش و این حرفا می کننُ می خندنُ تبریک میگن نخوایم تبریک بگیم ، نه والا، نمیشه نمی دونیم چراها ولی نمیشه دیگه حالا چی کارش کنیم آیا؟ اونا دقیقن مث خود ما هستن نسبت به بقیه، احتمالن پسر دوست جان جانباز من هم همین حس رو داره شایدم نداشته باشه و ممن فقط این مدلی هستم چ می دونم!

و البته اون فکرو این ایده ی متن باعث شد که به دوست جانِ جانبازم زنگ  نزنم امروز! الان هم یه حسِ یه جوری ای ای دارم.

  • علی رسولان

مدلی اینچنینی

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ق.ظ



شاید شما هم  این حس رو داشته باشید، حس که چی بگم، فکر! مثلن پری روزها که گذرم خورده بود به مترو علم و صنعت ، با خودم فکر می کردم چ جالب میشه الان محمدصادق سر و کله اش پیدا شه بعد بگه عِ رسولان تویی! اینجا چی کار می کنیُ این حرفا! یا همین تصور تو سایر نقاطی که داری راه میری یا نشستی یا مثلن گردهمایی ای، راهپیمایی ای، اصن این حس یهویی دیدن مجازی ها هم را! یه حس باحالیِ! 

میان غریبه ها، قریبه ای را دیدن، بسی حس خوشایندی است، غیر قابل وصف و غیرقابل جایگزین، روزیتان باشد مدلی اینچنینی.اصنم از این مدل های هماهنگ شده ی دیدن مجازی ها هم را خوشم نمیاد، حتی بدم هم میاد شدید!

  • علی رسولان

اعتیاد اَخ است

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ب.ظ

اگه ترک کردن سیگار به همون اندازه ای که ترک کردن چایی سخته، سخت باشه، باید طلا گرفت! قد و بالای اونایی رو که سیگارو می بوسنُ میذارن کنار.
من از صبح لب به چایی نزدم، قسمتم نبود دیگه، بعد اومدم خونه سرم درد می کرد، ناهارُ زدم تو گوشش اما بازم افاقه نکرد، خوابیدم بیدار شدم باز سردرد داشتم! پس از بی خوابی هم نبوده! هیچی دیگه زدم تو کار نوشیدنی جات نوشابه، دلستر، حتی خیارشورم امتحان کردم " لبخندِ غیرِ ملیح " اما سردرد کذایی همین جور داشت جولون میداد.
هیچی دیگه دوم تو گپ با یه بنده خدایی " نپرسید بنده خدا کی بود، چون به دلایل امنیتی نمی تونم بگم، همچین آدمی هستم من " اشاره به این سردرد شدُ این حرفا، پیشنهاداشم جالب بود دقیقن همون روالی که من رفته بودم بود ، رفع گرسنگی، رفع بی خوابی اما مرحله بعدش یه تفاوت داشت، اون اهل مسکنُ اینا بود من اهل نوشیدنی جات، " تفاوت زندگی آدم ها به همین جزئیاته ها وگرنه کلیات همه مون لنگه همه، حداقل من که به این قائلم " اصولن می دونید که من از قرص و اینا بدم میاد هیچی دیگه سوم ، یه لحظه یه جرقه ای به ذهنم زد که ای دل غافل من از صبح چایی نخوردم، نکنه واسه همینه. مطرحش کردمو اونم تشویقم کرد آره برو دم کن، منم دم کردمو رفتم یه دوش گرفتمو اومدم خوردمو " همون نوشیدمه بعضی ها" اصن حالم دگرگون شد ، الان دیگه خبری از سردرد نیست! تازه انگیزه شد این همه هم نوشتم! چه می کنه این بازیکن چایی!
و خارج از همه ی این نوشته ها، میگما اعتیادم بدچیزیه ها! حالا به هر چی که می خواد باشه، چ سیگار، چ تل ، چ چایی ، چ مجازیجات، چ هر یاچیِ دیگه ای. نظرتون موافقه آیا؟


ضدحال نوشت:
مثلن الان دولتی ها
معتاد شدن به این که بگن
همه چی تقصیر احمدی نژاد!

  • علی رسولان