علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مامانا» ثبت شده است

مامانا

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۳ ق.ظ

میای سر سفره میشینی، اونم خسته و کوفته، به هر حال قبلش داشتی یه کاری انجام میدادی حالا یا اون کار با خود بوده یا بی خود، هر چند اصولن خوبه که آدم کار باخود انجام بده نه کار بی خود!
آدم خسته کوفته ی گشنه تشنه که سر سفره میشینه همچین با یه اشتهای خاصی شروع می کنه به غذا خوردنُ به به چهچه کردن راجع به غذا! البته اگه زبونش بچرخه برای تشکر و از اون مدلای نق نقوش نباشه " خدا ما رو جز این نق نقوها قرار مده، اگه هستیم اصلاح بفرما که خیلی زشته، آمِن "
ماجرای بالا یه طرف قضیه سفره است ، که معمولن همه ی اعضای خانواده به جز مامانا رو شامل میشه، اسمشم میذاریم بابانااینا! به نظر من طرف بابانااینا با طرف مامانااینا کلن دو حال و هوای متفاوت داره. احساس من اینه که طرف مامانااینا اصلن هیچ حس اشتهایی ای سر سفره ندارن، یه جورایی حالت خوردندگی تو طرف مامانااینا وجود نداره، نه اینکه همراه نشن با جمع ها ولی بیشتر از این میل به خوردن ، مامانااینا حس شعف خاصی دارن نسبت به اینکه می بینن طرف بابانااینا دارن هنر دستشون رو میل می نمایند. نه اینکه اینجوری بگن چون من پختم پس خوب است نه، یه جور احساس رضایتِ معنوی وجود داره این وسط که همونم باعث میشه اصن مامانا سر سفر میلی به غذا خوردن ندارن، وقتی میگم میل نه اینکه غذا نخورن ها نه، منظورم اینه لذتی که براشون ایجاد میشه از طعم و رنگ و نوع غذا حاصل نمیشه ، بلکه لذتشون ، شوق و شور و حال طرف باباایناست.
این طرف مامانااینا شامل همسرها "خونواده های دونفره " هم میشه ها! اینایی که نوشتم برداشت من بود، مامانا می تونن نظرشون بگن. و ابراز مخالفت و موافقت کنن.

  • علی رسولان