علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

قصر

چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۱۱ ب.ظ
به زعم اصولا کتابی هایی نظیر قصر بیشتر کتاب های فلسفی هستن تا کتاب های داستانی، وقتی نویسنده مدام به این فکر می کنه و تلاشش به این سمت هستش که عقیده ی خودش رو به شما نشون بده تا اینکه شما رو مجذوب قدرت نویسندگیش کنه، پس نمیشه علاقمندان به ادبیات رو به خوندن قصر دعوت کنی
البته این نگاه من به معنی تحقیر یا تضعیف این نوع از نویسنده ها نیست، ولی وقتی ما با دید لذت بردن و درگیر شدن با یک داستان یا قصه سراغ کتاب میریم تا ذهنمون رو از دست حوادث یا رنج هایی که در طول روز باهاش مواجه بودیم خلاص کنیم، به هیچ وجه این دست از کتاب ها که جنبه های تعقلیشون به جنبه های احساسیشون می چربه نمی تونه انتخاب یا گزینه ی مناسبی برای بهبود حال ما باشه. 

کافکا در قصر بارها یک حادثه ی مشخص رو از دید افراد گوناگون بررسی می کنه، آخرین بررسی هم درباره ی اوضاع درهم پیچیده ی کا. قهرمان داستان مربوط میشه به زاویه ی دید پپی که جایگزین فریدا در آبجوفروشی شده. 
حتی گفت و گوی بین کا و فریدا درباره ی حوادث روزمره رو چنان با جزئیات و وسواس تعریف، تحلیل و بررسی می کنه که حوصله ی خواننده گاهی از این تکرار و تکرار و تکرار سر میره. البته که نویسنده قصد داره به تفاوت دیدگاه های آدم ها به یک موضوع مشخص اشاره کنه.
من قصر، کارمندان قصر و بروکراسی ای که توسط کافکا به تصویر کشیده شده بود رو به نظم مدرنی که در جهان حاکم شده برگردوندم، اینکه انسان معاصر دچار درگیری با منصب های دولتی شده و آدم هایی که به وسیله ی ابزاری مثل قانون برای خودشون جایگاهی رو به رسمیت شناختن که هیچ چیزی جلودارشون نیست و اکثر آدم ها هم به شکل برده گونه ای از این قوانین و منصب های خودساخته پیروی می کنن و در تبعیت کامل از این قوانین به سر می برن. که هیچ کس حق برهم زدن این نظم و منصب های اعطا شده رو نداره. 
از نظر من قصر اعتراضی است به پذیرش دین، عرف، قانون، و هر چیزی که آزادی انسان رو دچار خدشه می کنه، کافکا در قصر به خوبی حماقت دسته جمعی انسان ها رو در پذیرفتن این موارد و تبعیت از اون ها رو به خواننده نشون میده دقیقا آن جایی که کا. به خونه ی بارناباس میره و با خواهر او به الگا درباره ی طرد شدن این خانواده از طرف مردم جامعه صحبت می کنه. آمالیا خواهر الگا به یک پیک که از طرف قصر فرستاده شده توهین می کنه و نامه ای که در اون درخواستی غیراخلاقی از طرف سورتینی کارمند عالی رتبه ی قصر نوشته شده رو پاره می کنه. این کار باعث طرد شدن خانواده ی بارناباس از طرف جامعه میشه. توهین به قصر! این طرد شدن در صورتی انجام می گیره که بعد از پیگیری های مسرانه ی پدرخانواده برای بخشیده شدن این توهین با پاسخی عجیب از طرف قصر رو به رو میشه. اینکه اصلا اشتباهی یا جرمی ثبت نشده است که بخواهد بخشیده شود. حتی این رو میشه تشبیه کرد به طردشدن هایی که جامعه مذهبی نسبت به افراد انجام میدن، طرد شدن هایی که نانوشته است، و در هیچ کجای دین و مذهب مورد پذیرش نیست اما مردم به صورت خودمحور و خودخواسته و ناشی از یک ترس که در وجودشون نهادینه شده، به این دلیل که موجب خشم قصر به عنوان نماد خدا قرار نگیرن افراد گناهکار رو طرد می کنن.

قصر یک کتاب ثقیل برای خوانده شدن اما قابل تامل است. به این نکته ی هم توجه داشته باشید که قصر یک کتاب بدون پایان بندی است و عمر نویسنده قبل از اتمام آن به پایان رسیده است 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی