علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۹۱ مطلب با موضوع «نوشتاری» ثبت شده است

سیر عشق

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۵۸ ق.ظ

قبل از هر حرفی باید بگم که حتما این کتاب رو بخونید اما

سیر عشقی رو نمی تونم به عنوان کتابی که سرگرم کننده باشه معرفی کنم، نه هیجان برانگیزه، نه گره داره، حتی نمی تونم بگم که رمان بوده! دقیقا باید بگم که از این قالب استفاده شده تا به مخاطب حرف هایی زده بشه که به فکر فرو بره! حرف های درباره ی کیفیت عشق و نحوه ی عاشقی

کتاب با روایتی جذاب از عاشق شدن در دوران نوجوانی یا حتی پیش ترش کودکی شروع میشه، یه جورایی آدم حس می کنه خیلی باید کتاب شیرینی باشه با این شروع جذاب و هیجان انگیز اما به مرور که جلوتر می ریم اصلا توقعی که براتون ایجاد شده برآورده نمیشه، حتی می تونم بگم نحوه ی آشنایی ربیع و کرستن هم خیلی دوست داشتنی و دل انگیز بود اما بعد از ازدواج تذکرات آئیین نامه ای، نوشته های وسط داستان از زبان نویسنده واقعا رومخی میشه، نهایت خلاقیت نویسنده رو میشه تو این موارد بررسی کرد، بچه ی اول به دنیا اومد، چند صفحه بعد بچه ی دوم به دنیا اومد، کاملا مشخصه که نویسنده اصلا دنبال نوشتن داستان نیست، اصلا هم نمی خواد حرفاش رو تو لایه ی دوم متن بزنه، خیلی صریح وارد چالش های زندگی زناشویی میشه، درگیری ها، توقعات، مشکلات، موانع و اختلافاتی که وجود داره و پیش میاد " که من شخصا اصلا به کتاب های این مدلی علاقه ای ندارم، هنوزم میگم خوندن این کتاب مفیده ولی اینکه به اسم رمان سراغش بیاین به هیچ وجه توصیه نمیشه" 

سیر عشقی یه کتاب خیلی جدی در باب مشکلات زوج های روزگار ما هستش، با همه ی تفاوت های فرهنگی که در سراسر دنیا وجود داره ولی به زعم من نویسنده تلاش کرده در باب کلیات موانع و دغدغه های زناشویی رو مطرح کنه، البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که به نظر من الن دوباتن با نوشتن این کتاب سعی کرده زوج ها رو از جدا شدن از همدیگه نهی کنه و یه جورایی اختلاف ها را قابل حل بدونه، تا اونجا که حتی خیانت رو با نگاهی مدرن بررسی می کنه، و خیانت رو نه به عنوان تهدیدی برای عشق و ادامه ی زندگی مشترک که بازتابی از مشکلاتی که در مسیر عاشقی وجود داره معرفی می کنه، و به تعبیری  تدبیر و قدرت مخفی کردن خیانت رو مساوی با شجاعت در بیان عشق می دونه و هر دو رو لازمه ی حیات عاشقانه 

تفسیر و نگاه دوباتن از عشق، نگاهی کاملا مدرن و مناسب با اقتضائات زندگی انسان امروزیه، که او رو از درگیر شدن با عذاب وجدان مخصوصا در زمینه ی رابطه ی از ازدواج دور می کنه، البته هیچ وقت تائیدش نمی کنه ولی کاملا مشهوده که دنبال یک نرمالیزاسیون در این زمینه هست دقیقا اونجا که میگه عشق با تملک متفاوته، از بچگی ما رو از تملک و تصاحب دور می کنه و بزرگسالان ما رو تشویق می کنن که اسباب بازیمون رو در اختیار دیگران قرار بدیم ولی چطور میشه که انسان بالغ خودش اینکارو نسبت به معشوق و هسمرش انجام نمیده و ناراحت میشه که با کس دیگه ای وارد رابطه بشه

سیر عشقی توقع شما رو از عشق با اون شدت فرهادی و مجنونی در حد لذت بردن از یک گل که عمر کوتاهی داره تنزل میده و شما رو به آرامش در یک زیست طبیعی، معمولی و معقول رهنمون می کنه، سیری که به زعم نویسنده با واقعیت موجود و آنچه در زندگی های زناشویی و ازدواج رخ میده تطابق داره و صدق می کنه

از عجایب خوندن این کتاب اینه که خواننده رو مجاب می کنه از نرسیدن مجنون به لیلی یا فرهاد به شیرین خوشحال باشه، این مساله عدم وصال به معشوق می تونه در باب زندگی شخصی افراد هم باشه، چون نویسنده معتقده ته همه ی روابط نفرته، و جذاب ماجرا اونجاست که ربیع لارن رو نه به خاطر خوبی های کرستن که به خاطر دوست داشتن بیش از حد لارن و اینکه از سیر عشق و انتهای قضیه اش مطلعه ترک می کنه و به زندگی معمولی و مسالمت آمیز با کرستن ادامه میده

نکته

من کتاب رو از روی فایل پی دی اف خوندم، اشکالات زیاد ویرایشی به همراه کلی غلط املایی داشت که قابل اغماض نبود، امیدوارم تو نسخه ی چاپیش این اشکالات نبوده باشه

پ.ن

دارم فکر می کنم که چقدر محتوای این کتاب با محتوای ملت عشق در تعارضه، اونجا یه زن متاهل چهل ساله و سرخورده از زندگی خانوادگیش عاشق مرد دیگه ای میشه و ترکش می کنه اینجا مردی سی و خورده ای ساله دچار همون بحران میشه و به گونه ای دیگه باهاش برخورد میشه

اونجا با عشق با تعریف کلاسیکش طرف هستیم و اینجا با عشق با تعریف مدرنش

البته دوباتن حکم کلی صادر نکرده، خیلی جاها سعی کرده جمع آوری کنه اقوال مختلف رو 

 

  • علی رسولان

عامه پسند

شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۳۸ ب.ظ

بوکفسکی می تونه برای خیلیا‌ شخصیت جالبی داشته، ساده، صمیمی، هیجان انگیز، راحت، و یه سری چیزای دیگه که نمیشه نوشت، در حقیقت اونارو فقط خود بوکفسکی می تونه علنی بگه و بنویسه، بابت این راحت نویسی منم ازش خوشم میاد! 

عامد پسند بوکفسکی جز اون دسته کتابایی‌ که اکثر کتابخونا‌ سراغش میرن، بس که اینور و اونور باهاش برخورد می کنن و حتی اگه دلشونم‌ نخواد بخونن‌ توو مسیر خوندنش‌ قرار می گیرن

نمی تونم بگم عامه پسند دنبال یه هدف خاصی برای انتقال مفهوم بوده باشه ولی به صورت مداوم‌ مفاهیمی رو که نویسنده باهاشون درگیر هست رو با شما در میون‌ میذاره، می خوام بگم همون ساده بودن نویسنده اینجا هم خودش رو نشون میده، لایه ی پنهانی وجود نداره، کارآگاهی که تا دیروز‌ تو محل کارش مگس می کشت به یک آن درگیر مسائلی میشه که باید حل و فصلشون کنه، این کارآگاه که اسمش بلانه، حال و هوای خاصی داره که می تونه شما رو با خودش همراه کنه، خیلی جالبه که‌ بدونین‌ این کارآگاه به ساده ترین شکل ممکن سوالات و گره‌ ها رو حل‌ می کنه مثل اتفاقی که بین سلین و خانوم مرگ افتاد 

بوکفسکی تو موارد مختلف نسبت به  دنیای پر از وحشت و ضد انسانی بیرون واکنش نشون میده و بارها به حقوق شش دلاری خودش و حقوق های سرسام آور پزشکان، وکلا به صورت قانونی و درآمدهای نامشروع گروه های مافیایی اشاره می کنه و بهش می تازه 

بوکفسکی در عامه پسند دنیا رو بسیار زشت می بینه، آدم ها رو بسیار نادان، زندگی ها رو خسته کننده، حتی به تلویزیون اشاره می کنه که یه مشت آدم احمق که شاید مشهور هم باشن توش حال آدمی که بد هستش رو بدتر می کنن،و به این مساله طعنه میزنه که حکومت ها معمولا افرادی رو به خدمت می گیرن که در مسیر منافع خودشون باشن، نخبه هایی‌ که می تونن تاثیرگذار باشن هیچ وقت جایی تو رسانه های عمومی و حاکمیت ندارن

بیرحمانه است که راجع به بوکفسکی بنویسم ولی اشاره ای به فضای جنسی حاکم بر عامه پسند نکنم، بوکفسکی خیلی اروتیک می نویسه، خیلی هم راحت، میشه گفت تو عامه پسند خیلی هم مراعات کرده، با این حال وصف هاش از حالت ها و اندام های زنانه شخصیت ها بسیار شیرین و هیجان انگیزه! و در مواردی به این حس و حال جنسی هم طعنه میزنه مثل اونجایی که میگه این خانوم هم مثل بقیه محتویات‌ شکمش پر از روده و کثافت و داخل بینیش‌ پر از مو، و سوال می پرسه از خودش که چرا بهش علاقه مند شده، چالشی که می تونه برای همه ی آدم های روی زمین وجود داشته 

ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که تاریخ آخرین باری که بلان، کاراگاه‌ داستان با زنی‌ سکس کرده نامشخصه‌ و بلان‌ این آدم افسرده که سه بار ازدواج کرده و سه بار طلاق گرفته و خودش رو درگیر کارش‌ کرده تو این درگیری می تونه روایت کننده  و نماد  انسان هایی باشه که اصل و فرع زندگی رو بهم زدن، اینکه آدمی کار می کنه تا به رفاه، آسایش و لذت برسه ولی اونقدر درگیر مشغله های روزمره میشه که حتی از برطرف کردن نیاز های اولیه ی جسمی و جنسیش‌ هم غافل میشه 

عامه پسند کتاب خوبیه ولی شگفت انگیز نیست، بیشتر برای افرادی که کمتر نسبت به مسائل دور و برسون توجه دارن می تونه مبنای تغییر سبک زندگی باشه، توجه کردن به نکاتی که تا دیروز به سادگی از کنارش رد میشدن

کتاب در موارد متعدد به دین‌ که در جوامع غربی مسیحیت و کلیسا هست طعنه میزنه و علاقهمندیش رو به بودا نشون میده 

علی رسولان / دوم فروردین ۱۳۹۹  / تهران 

  • علی رسولان

گندیدگی

دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۴۰ ق.ظ

در ناکجای زمین هستم در حال تورق گذشته، استفراغ حال و هضم آینده، دقیقا آنجایی که هیچ هیچ است و همه همه. چند روزی می شود که تهوع دارم، آنقدر عق زده ام که چشم هایم از کاسه درآمده اند وَ آنقدر سرم در کاسه ی توالت بوده که چشم هایم را گه برداشته است.
گاهی دلم می خواهد به جای آمدن روی تخت و جنازه وار کپیدن تا فرارسیدن تهوع بعدی، همانجا کف دستشویی لش کنم، و تنم را با سرامیک هایی عجین کنم که عمریست هم نشین حال به هم زننده ترین رویداد جهانند! دوس دارم همانجا پهن شوم و گوشم را بچسبانم به تن نمدارشان، شاید بتوانم بشنوم که چه می گویند به هم، شاید هم دلشان رحم آمد و راز شیوه ی تحمل کردن این جهان بو دار را به من گفتند! خدا را چه دیدی، که اگر بخواهد و اراده کند در بدترین شرایط بهترین اتفاقی که به عقل جن هم نمی رسد را برایت رقم می زند، شاید همه ی این بدبختی ها آمده باشند تا تو به راز تحمل این گندیدگی پی ببری.

  • علی رسولان

چلوکباب بمانیم

دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۰۹ ق.ظ

توجه کردین وقتی چلوکباب میذارن جلوتون، لقمه های اولش رو همچین با یه ولع خاصی می خورین، کلی هم براتون لذت بخشه، حتی این اصلا ربطی نداره که شما سیر باشین یا گرسنه! به طور کلی چلوکباب لقمه های اولش فوق العاده خوشمزه است، اما کم کم که به آخراش میرسین، اون طعم اولیه از دست میره، حتی برای بعضی ها که هم چین لاغرو هستن اون آخراش خوردنشم سخت میشه و با زور می خورن که تموم بشه! والاااع با این حال چه اولش و چه آخرش، شما با چلوکباب طرف هستین! یک طعم مشترک، خاص و دوست داشتنی!

به نظرم  تو خیلی از رابطه ها هم این حس وجود داره، نمیشه انتظار داشت افراد نسبت به هم همیشه اون حس روز اول رو داشته باشن، خب اولش همه ولعناک برخورد می کنن، و کم کم به مرور زمان این حس فروکش می کنه! خب چه می دونم به نظرم تمام این رفتار طبیعی هستش! دغدغه ی عمومیت دادن بهش رو ندارم، قائل به استثنا هم هستم حتی، اما به طور کلی اینجوریاست دیگه رابطه ها! نیست؟ دقیقا ایرادی هم بهش نیست انصافا! همین که شما تو یه رابطه ی از هر جنسی و با هر سبکی همیشه برای طرف مقابلتون چلوکباب باشین جای شکر داره اساسی! مثلا برای من قیمه شدن برای طرف مقابلم خیلی حس بدی بهم میده! دوست دارم همیشه چلوکباب باشم حالا با ولع خورده بشم یا اجبار فرق زیااادی نداره. 

  • علی رسولان

مخزن الاسرار

پنجشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۴۳ ب.ظ

خب، راجع به اولین کتاب شعر بنویسم، شاید تصمیم بگیرم از شعرای معاصرم بخونم، شایدم تصمیم نگیرم، بستگی به حال و هوام داره، والااع، قطعا تصمیمای شما هم به حال و هواتون بستگی داره، نداره؟
مخزن الاسرار، حالا اگه سر خاصی هم توش بود، منظورم مطالب عرفانی و ایناست، خب اینجور مسائل که اصلا در حد و اندازه هاش نیستم، منتهی کلی پیام های اخلاقی خوب داشت، که هم به درد قدیمی ها می خورد و هم به درد امروزی ها، یکی از چیزایی که واقعا منو به وجد میاوره، کشف های خیلی زیبای شعرای قدیمی هستش که تو این دوره زمونه کمتر دیده میشه، مثل این مصرع، " سینه ی خورشید که پر آتش است " یا این " آب صدف گرچه فراوان بود دُر ز یکی قطره ی باران بود " که هم از لحاظ فن شعر قوی هست هم سراسر پند و حکمت، به هر حال مخزن الاسرار هستش دیگه و پر از همین نکات ناب اخلاقی که میشه گفت گمشده ی این روزهای خودمونم هست
مثلا برای اونایی که زیادی تو زمینه ارز و سکه حرص می زنن میشه اینو خوند " ملک سلیمان مطلب کان کجاست ملک همان است سلیمان کجاست؟ " یا برای اونایی که ادای پرروهارو ها رو در میارن و فک می کنن خیلی لات هستن و ترکیبی میزنن و فضای اخلاقی جامعه و ملت رو گند زدن بهش اینو خوند "صورتِ شیری، دل شیریت نیست گرچه دلت هست دلیریت نیست" البته بگما این وسط فقط بعضی از مردم نیستن که گند زدن به فرهنگ مملکت، بلکه بیشتر از مردم اکثر مسئولین با عدم تطابق با این بیت شعر " مملکت از عدل شود پایدار کار تو از عدل تو گیرد قرار " عامل اصلی بهم ریختگی اوضاع الان کشورن. یه جورایی باید شدید به گوششون رسوند که "راحتِ ، مردم طلب، آزار چیست؟ جز خجلی حاصل این کار چیست؟ " البته تر از همه ی این مسائل توجه به این نکته ضروری است که هر کی هر کاری کرد سر خودش آورده چه خوب و چه بد ، آدم درست و حسابی که این چیزا رو می دونه و بهش توجه اساسی داره، خود نظامی خدا رحمتش کنه از این دسته آدما بوده که شعرشم گفته این چنین "نام خود از ظلم چرا بد کنم؟ ظلم کنم، وای که بر خود کنم!"


می دونین اولش یه چیزایی گفتم راجع به سر و عرفان، انصافا که خودم اینطور برداشت می کنم همین مطالب اخلاقی سر هستش، یه جورایی اسراری که نمیشه اسم راز روش گذاشت چون فاش شده و خیلی راحت در اختیار خواننده قرارگرفته مث این: " فارغی از قدر جوانی که چیست  تا نشوی پیر ندانی که چیست" یا این یکی بهترتر، " گرچه یکی کرم بریشم گر است     باز یکی کرم بریشم خور است "  

یکی از بیتای خیلی قشنگی که چشمم رو گرفت و به صورت شگفت انگیز و یهوآنه ای منو یاد این جمله معروف " از هیچ کس هیچ کاری بعید نیستِ " استوری های اینستاگرام انداخت این بود "  هیچ دل از حرص و حسد پاک نیست      معتمدی بر سر این خاک نیست " 

بیشتر از این نمی تونم براتون بنویسم ، چون بیشتر گفتن و درفشانی با یکی از پندهای مخزن الاسرار همچین ناهمخوان هستش، منم اهل سوختن نیستم به هیچ وجه پس با همین بیت همتونو به خدای بزرگ می سپارم شدید ، البته تر که همین بیت می تونه کلی انگیزه ی پیش برندگی ایجاد کنه براتون!

                                                       "  هر که چو پروانه دمی خوش زند       یک تنه بر لشگر آتش زند " 

 

  • علی رسولان

تضاد لازم ۳

چهارشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۴۰ ب.ظ

وقتی به این نتیجه رسیدی که دنبال شرایط ایده آل نباشی و یاد گرفتی به جهنم اتفاقات، بهشت گونه نگاه کنی، اون روز بزرگ شدی، استاد شدی 

مودیا میگن الان اونکاری رو انجام بده که باهاش حال می کنی و مودت هست، دقیقا یعنی اونکاری رو بکن که ازش لذت می بری و اینجوری به نشاط و شادی میرسی!
البته یه مودی واقعی دقیقا نمی تونه زیاد زنده بمونه، چون خیلی حس و حالا ممکنه سراغش بیاد و نتونه انجام بده چون اگه انجام بده سرش رو به باد میده در عرض چند روز " تو این زمینه حوصله ی نوشتن مثال رو دارم ولی چون نمیشه نوشتشون خودتون به حال هایی که تو زندگی خواستین انجامش بدین و ندادین فکر کنین، دقیقا یه مودی باید اونارو انجام بده" 
مگه اینکه یه مودی بی بخار باشه که خب اونم اصلا ارزش نداره بهش بگی مودی 

خب خیلی اوقات شما نمی تونی اونکاری رو که ازش لذت می بری رو انجام بدی و همین باعث رنج و آزارت میشه، اصلا مودی بودن یه جورایی ممتنع الوجوده، امکان وقوعی نداره، سراغش رفتن هم کلی دردسر و حرص خوردن داره. حتی رسیدن به مودها خودش منشا رنج و آسیب میشه. 

برای خروج از این وضع نا به سامان! یه ساحل آرامشبخش هستش که قدم زدن روش خیلی منطقی تر به نظر میرسه، من خودم با اون فکری که میگه اون حس و حالی که توش هستی همون حال خوب هستش و باهاش حال کن رو می پسندم. دقیقا یه جورایی هیچ کس تو هیچ موقعیت بدی نیست اگه قشنگ نگاه کنی بهش. تو بهشت می تونی جهنم طور زندگی کنی و تو جهنم می تونی بهشت طور زندگی کنی. اصلا بذار بهتر بگم حتی جهنم بهشت و بهشت جهنم.

 

  • علی رسولان

سوتفاهم

شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۴۲ ب.ظ

خوندن سوتفاهم! با یه سوتفاهم شروع شد! چند کمله توضیح که ، نوشته ی مترجم بود با متن اصلی اشتباه گرفته شد و هیچی دیگه همه ی داستان رو فهمیدم از چه قرار.  

چهل و شیش صفحه نوشته ، نوشتن طولانی ای هم نمی طلبه ، البته درسته که کم و زیادی یه اثر دلیل بر طولانی یا کم نوشتن درباره اش نمیشه ولی خب سوتفاهم هم از اون کارایی نبود که بشه خیلی روش زوم کرد. به نظرم چون تاریخ زیادی از نوشتنش گذشته و خواننده های امروزی خیلی درگیر اینجور مباحث هستن، اون رونقش گرفته شده ، یه سری حرف ها و نکته هایی که این روزها جز روال طبیعی شده برای آدم ها! 

از لحاظ جذابیت اگه مث من اولش آخرش رو ندونین واقعن می تونه شوکه کننده باشه ، اتفاقات چینش خوبی کنار هم دارن و خیلی از صحنه هاش هم چون تو فیلما زیاد الگو برداری شده انگار کاملن ملموس شده و شگفتانه ی خاصی نیست توش، البته این تقصیر کامو نیست ، و برمی گرده به تقلیدهای زیادی که صورت می گیره. 

نه چیزی کم کرد ، نه چیزی اضافه کرد ، صرفن دل پری نویسنده از حال و هوای اروپا و دلبستگی و آرزوی رسیدنش به اونور آب  ( مارتا ) برام جذاب بود. 

  • علی رسولان