علی رسولان

  • ۰۰/۰۶/۲۰
    مه
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۶۶/۰۲/۲۱
    i
  • ۹۴/۰۲/۱۲
    ۱۳
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

nothing

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۴۰ ق.ظ

وقتی به این فکر می کنی که دوست داری از چی بنویسی دیگه دوست نداری بنویسی چون نمی تونی از اون چیزهایی که دوست داری بنویسی، بنویسی.

البته بدتر از این نتوانستن حس های بر باد رفته ای هستش که لا به لای دلمشغولی هایِ دنیا! به وادی فراموشی سپرده میشن، و تو هر چی سعی می کنی که یادت بیاد درباره چی می خواستی بنویسی هیچی یادت میاد. و این هیچی تو رو به این فکر فرو می بره که مگه هیچی هم چیزی هست که یادت میاد؟

اصن اینکه میگن هیچی یادم نمیاد یعنی چی و اصولن چ فرقی بین هیچی یادت میاد با هیچی یادت نمیاد وجود داره؟ الان دوست دارم به خودم گیر بدم و بگم که: مرد حسابی تو خیلی اشتباه می کنی که میگی هیچی یادت میاد! مگه هیچی می تونه به یاد بیاد؟ باید بگی: و تو هر چی سعی می کنی که یادت بیاد درباره چی می خواستی بنویسی هیچی یادت نمیاد.

به هر حال هر کدوم از این دوتا که درست باشه فرقی نداره و تغییری برای بهبود ایجاد نمی کنه؛ " بهبود چ کلمه ی جالبیِ: بهتر بودن " و اینطوری میشه که هیچی نوشته میشه.

اصن اینکه میگن هیچی ننوشتم یعنی چی و اصولن چ فرقی بین هیچی نوشته میشه با ... یک سکوت عمیق پر از فکر  •َ  •َ 

  • علی رسولان

باقیمانده

سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۳۲ ق.ظ

ده دقیقه فرصت داشتم تا بنویسم، از این ده دقیقه شیش دقیقه اش گذشته و فقط چهار دقیقه باقی مونده، مطمئنن از این چهار دقیقه هم چیزی باقی نمی مونه و خیلی زود تموم میشه.

الان شیش دقیقهُ سی ثانیه از زمان گذشته و سه دقیقهُ سی ثانیه باقی مونده و من هم چنان به این فکر می کنم که چی بنویسم! به این دقیقه های گذشته که نگاه می کنم می بینم فقط حرف زدم اما چیزی باقی نذاشتم که بتونم اسمش رو بذارم باقیمانده!

سه دقیقهُ سی ثانیه هم گذشت.

  • علی رسولان

طبیعتِ خورده شده

پنجشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ب.ظ

فرقی بین برگ های بی درخت با درخت های بی برگ نیست! وقتی هر دو مأیوسند از ورود به عرصه ای به نام شکفتن! برگ ها زیر پای کفتران عاشق له می شوندُ خش خش کنان می نالندُ گردن شکسته نگاه می کنند به خنده های آنهای عاشق، و درخت ها چوب می شوندُ می سوزند تا اتاق خواب گرم بمانَ دُ! چای قند پهلویِ لب سوزِ خوردنی دم بکشد.

و این همان طبیعتی است که آدم ها می خورندش و این همان طبیعتی است که آدم ها را می خورد ...

.

  • علی رسولان

دکترین خدا

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۶ ب.ظ

دنیای داغ آدم ها! در وانفسای خودپروری بازاری راه انداخته است تماشایی، آن چنان که در پهنای پیشانی، سیل شرم دلتایی از همه جوریّات ساخته است و در عرضِ ابرو، چکان چکان آبروی آدمیت را به باد می دهد!

و بدتر آنکه چشم هنگام شرم نمی بیند، و این طبیعیِ مابین انسانی است، که نه تنها خُلقی ناپسند نیست بلکه بسیار هم ستودنی و ستایش پذیر است. چرا که اولین مرحله ی جبران، فهمِ اشتباه است، و شرم همان نماینده و نشانِ شایسته برای به نمایش گذاشتنِ آمادگیِ بازگشت است.

گاهی اما؛ یک اما

می شود همان امای دوست داشتنی ای که هوای بودن را عوض می کند و شدن را راحت تر! یک اما با نظریه ای بی نظیر، که راویی اش حامل عسق است! همان عشقِ بسیطِ بی نیاز به اضافه های غیرحقیقی.

و منِ داغ سرد می شود، سردتر از یخی که سالها در انجماد درجه ی زیرصفرهای سانتیگراد مانده است وقتی در آوای نشاط بخش اذانِ در حال روایت از مأذنه ها ، مفاتیح بر دل این چنین می خواند: وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ ، ای خدایی که دکترین تو ، روش تو ، سیره ی تو ، نگاه تو ، ایده ی تو ، مدارا کردن با سرکشان خودپرور است.

  • علی رسولان

نوعِ جاماندنی

جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۵۳ ب.ظ

برای چشم های بسته، فرقی بین زمین و آسمان نیست! درک تفاوت ها آسان است و رها کردن آسمان سخت! اما، رها که شدی، دیگر؛ دلبستگی به زمینی که قدم هایت را تحویل می گیرد، عجیب نیست! و این رسمی همیشگی است برایِ همه ی من ها، چه در نور پرورش یافتگان و چه در ظلمت منعقدشدگان.

اینجاست که اگر در این همیشه گیر کرده باشی، از درکِ اویِ عشق به دوشِ چشم دوخته به آسمان عاجز می شوی، نمی فهمی اش وقتی به زمین می خندد و بسیط می شود روی دستانِ شهر! و تو، تازه اگر خوش شانس باشی می توانی زیر تابوتش چشم هایت را مزین به حضور اشک کنی و به این جا ماندن از قافله ی مدافعان بیاندیشی و به زمین بسپاری کوله بارِ پر از ادعایِ سالیان زندگی ات را.

چ فرقی می کند! کی و کجا بفهمی، خدا قدم هایت را دوست ندارد، مهم این است که بفهمی روضه برای او روزمره نشده بود و آرمانش اهل روضه شدن و درک معنای رضوان الله اکبر بود! برای او خوابیدن هم راحت نبود، وقتی شنید حرم امان ندارد، او یک آسایش گریزِ آرامش پذیر بود با شدتی به عظمت این آیه: الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ¹

هر چند جا ماندن هم عالمی دارد با تمام هق هق هایش، اما نوعت که جاماندنی شود، دیگر هق هق هایت هم باورکردنی نخواهد بود. برای همین است که نوع جاماندنی، بدترین نوعِ غیردوست داشتنی بعد از عاشوراست!

  • علی رسولان

یک!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۴۸ ب.ظ

آخر شب بود، اینکه چرا شب ها بیدار می مونه و صبح ها می خوابه بر می گرده به خیلی سال ها قبل. داشت می گشت ببینه کجا می تونه چاپش کنه، یه مقاله مونده بود تو گلوش، انگار عقده ی نمره نگرفتن سرِ نوشتن این مقاله، هنوز بعد از گذشتن یه ترم وا نشده، سر کلاس حاضر بود، حداقل بیشتر از اون هایی که نمره نوزده و بیست رو یدک می کشیدن، فعالیت های کلاسی شم انجام میداد، بدون آمادگی سر کلاس نمی رفت وقتی یاد نمره شونزده اش میفته حرصش می گیره، کمتر از بیست حقش نبود این رو اون جزوه خوانِ مثلن استادش هم می دونست، آخه انصاف نیست تو برگه بگیری چهارده اونوقت از شیش نمره باقی مونده که یه نمره اشم حضور در کلاس بوده دو بگیری؟ ریاضی ام که بلد نباشی با یه حساب سر انگشتی می فهمی نمره یه مقاله بیست صفحه ای شده ۱!
اون روز بعد از دیدن نمره اش، اولین کاری که کرد دوباره خوندن مقاله بود، یه سوال بود که ول کنش نبود، انگاری با این نمره ی یک رفته بود زیر سوال ؟
                   دقیقن اینجا!

بی مقدمه رفت سراغ مقدمه، همراه ترین عمل هر شخص، از ابتدای تعلیم برای ورود به زندگی دینی خواندن نماز است، نماز برای یک مسلمان یادآور روزهای شیرین کودکی کنار حوض مسجد یا امامزاده ی محل و وضو گرفتن با خنکای آب است. اهمیت نماز به قدری است که مادر و پدر مسلمان از همان کودکی فرزند خود را با صبر و حوصله و حتی خریدن هدایا تشویق به خواندن نماز می کنند و شاید این رسم عاشقانه ی دینی بی ربط به این حدیث نبوی نباشد که حضرتش می فرماید : «الصّــــلاةُ عمــــودُ الــدّیـــن»
نماز ، معراجی است که شروع پرواز آن با صدای خوش مؤذن آغاز می گردد. صوتی که علاوه بر حمل مضامین بلند عرفانی که در عمق الفاظ اذان نهفته است، همراه با الحان پرورش یافته در هنر مقدس اسلامی که حول حقیقت محمدیه می گردد روح را به گردش در آفاق و انفس وادار می کند و هر جان عاشقی را برای ورود به یک ارتباط معنوی آماده می سازد. اذان یک نماد ویژه برای آخرین دین الهی یعنی اسلام است. فرد مسلمان که عنوان خلیفه اللّهی را دارا می باشد با صدا و لحنی که از وجودش برخواسته جمع مسلمانان را دعوت به حضور در محضر پروردگار می کند. این اوج شکوه و تعالی دینی است که مسلمانان بدون واسطه هایی چون صدای ناقوس ، طبل یا زنگ که در عرف ادیان دیگر رایج است ، فقط با صدای انسان خلیفه الله آغازگر یک ارتباط معنوی  می شود. این فراخوان و دعوت علاوه بر اعلام وقت نماز ، نشان دهنده محل اقامه ی نماز جماعت نیز می باشد، که با حضور دسته جمعی مردم دارای سبکی خاص برای اقامه نماز می باشد .
بعد از ارتباط برقرار کردن فرد مسلمان به واسطه ی صدای مؤذن با عالم معنویت این بار نوبت اوست ، تا با شستشوی ظاهر که با ترتیبی خاص انجام می گیرد و دارای آداب مخصوص می باشد، مسیر ارتباط با عالم ملکوت را نزدیکتر کند چنانچه در آداب اسلامی برای وضو علاوه بر شستشوی اعضای خاص بدن نظیر صورت و دست ها با آب ، که مظهر پاکی و طهارت است ، ادعیه و اذکار خاصی نیز وارد شده است، بنابر احادیث و روایات با خواندن این دعاها تمام بدن پاک و طاهر می گردد. این ارتباط برقرار کردن بین ظاهر و باطن در همین ابتدای ورود برای اقامه نماز ، مقدمه ای برای ارتباط برقرار کردن جهان صغیر عبادی با جهان کبیر عبادی است و بالطبع اتصال عالم ماده با عالم ارواح و یا به تعبیر دقیق قرآنی، ارتباط بین عالم غیب با عالم شهاده می باشد ...

  دانلود ادامه متن    

  • علی رسولان

تغییر سردر

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ق.ظ

  • علی رسولان